«دختری که از حق تحصیل زنان دفاع کرد و طالبان او را به گلوله بست.
تقدیم به تمام دخترانی که با بیعدالتی مواجه شدهاند و سکوت کردهاند، باهم بودن راز شنیده شدن صداهایمان است.» این جملات را پیش از آغاز کتاب منم ملاله میخوانید. داستان دختری که ایستاد تا رویاهایش را نکشند و صدایش را به سراسر جهان رساند. کتاب منم ملاله عنوان بهترین کتاب غیرداستانی سال را به خود اختصاص داده است.
کتاب من ملاله هستم سال 2013 منتشر شد. ملاله یوسفزی دختری پاکستانی است که حضور طالبان و قوانینشان را در کشورش تاب نیاورد. او برخلاف قوانینی که این گروه تروریستی وضع کرده بودند در مدرسه حضور پیدا کرد و درنتیجه اعضای طالبان به او شلیک کردند. ملاله درحالیکه کسی امیدی به زندهماندنش نداشت به انگلستان منتقل شد و پسازآن به کمک روزنامهنگار و خبرنگار جنگ انگلیسی کریستینا لم خاطرات خود را نوشت و منتشر کرد. او دربارهی این کتاب گفته است: «این داستان ملاله نیست. بلکه داستان تمام 61 میلیون کودکی است که در سراسر جهان حق درس خواندن ندارند.»
ملاله یوسفزی دختری فقط به نوشتن کتاب بسنده نکرد و سال 2013 بنیاد ملاله را هم پایهگذاری کرد. هدف این بنیاد تأمین هزینههای تحصیل عمومی دختران در جهان است. او توانست کمک بسیاری از افراد مشهور را جلب کند . قدمهای بزرگی در طی مدت کوتاهی بردارد. بنیاد او در کشورهایی ماند پاکستان، لبنان، نیجریه، سیرالئون فعالیت میکند. سال 2014 جایزهی نوبل صلح برای تلاش برای بهبود آموزشوپرورش جهان به ملاله داده شد و سال 2015 مستند زندگی ملاله در آمریکا منتشر شد.
ملاله علاوه بر جایزهی نوبل موفق به دریافت جایزهی ساخاروف هم شده است. او همچنین سال 2012 دومین فرد تأثیرگذار جهان پس از باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا شناخته شد. 12 جولای در تقویم میلادی به نام روز ملاله نامگذاری شده است.
ملاله یوسفزی داستانش را به شکلی مفصل نوشته است. این کتاب با مقدمهای تحت عنوان «روزی که دنیایم تغییر کرد» آغازشده است. این کتاب چهار بخش اصلی دارد که هرکدام به بخشهای کوچکتری تقسیمشده است. عنوان فصلهای این کتاب به شرح زیر است:
بخش اول: پیش از طالبان
1 – دختری متولد میشود
2 – پدرم شاهین
3 – بزرگ شدن در مدرسه
4- روستا
5 – چرا من گوشواره نمیپوشم و پشتونها نمیگویند متشکرم
6 – بچههای کوه زباله
7- مفتیای که میخواست مدرسهمان را منحل کند.
8- پاییز زلزله
بخش دوم : درهی مرگ
9 – ملا رادیو
10 – تافی، توپ تنیس و مجسمههای بودا در سوات
11- کلاس زرنگ
12- میدان خونین
13 – خاطرات گل مکای
14 – صلح مضحک
15- ترک درهی سوات
بخش سوم: سه دختر، سه گلوله
16- درهی غم
17 – دعا برای قدی بلند
18 – زن و دریا
19 – نظام اختصاصی طالبان
20- ملاله کیست
بخش چهارم : بین مرگ و زندگی
21- خدایا او را به تو میسپارم
22 – سفر به دنیای ناشناخته
23 – دختری که از ناحیهی سر هدف گلوله قرار گرفت
24- آنها لبخندش را دزدیدهاند
در پایان کتاب نیز بخش خاتمه تحت عنوان «یک کودک، یک معلم، یک کتاب، یکقلم» آمده است و پس از آن نیز مجموعه عکسی گردآوریشده است که عکسهای ملاله در محل زندگیاش و فعالیتهای مختلف او را نشان میدهد.
در بخشی از کتاب منم ملاله میخوانیم
پدرم معمولاً به خاطر چیزهایی که میدید و میشنید مثل بریدن سر پلیسها و نشان دادن آنها در شهر بهتزده به خانه برمیگشت. حتی آنهایی که ابتدا از فضلالله دفاع کرده و معتقد بودند که افرادش مسلمان واقعی هستند و به او طلاهایشان را داده بودند، به او پشت کردند. پدرم داستان زنی را به من گفت که سخاوتمندانه به طالبان کمک کرده بود درحالیکه شوهرش در خارج بهسختی کار میکرد. وقتی برگشت و دید همسرش طلاهایش را بخشیده است، عصبانی شد. یکشب در روستایشان انفجار کوچکی رخ داد. زنش فریاد زد. شوهرش گفت: «فریاد نزن؛ این صدای گوشوارهها و آویز بینی تو میباشد. حالا به صدای گردنی و النگوهایت گوش کن.»
با این وجود هنوز عدهی کمی آشکارا اظهارنظر میکردند. رقیب قدیمی پدرم در رشته علوم سیاسی دانشگاه، احسان الحق حقانی در اسلامآباد روزنامهنگار شده بود و کنفرانسی درباره وضعیت سوات سازمان داده بود. هیچکدام از وکلا و دانشگاهیانی که برای سخنرانی دعوتشده بودند، حضور نیافتند. فقط پدرم و چند روزنامهنگار به آنجا رفتند. به نظر میآمد مردم پذیرفتهاند طالبان به اینجا آمده تا بمانند و بنابراین بهتر است با آنها راه بیایند. مردم میگفتند: وقتی" شما با طالبان هستید صددرصد امنیت جانی دارید." و به این دلیل جوانانشان داوطلب میشدند. طالبان به در خانههای مردم میآمدند و برای خریدن کلاشینکف تقاضای پول میکردند و یا از آنها میخواستند تا فرزندانشان را برای جنگ به آنها تحویل میدادند. خیلی از ثروتمندان فرار کردند. فقرا گزینهی دیگری نداشتند فقط باید میماندند و به بهترین وجهی که میتوانستند خود را از مرگ نجات دهند؛ بنابراین خیلی از مردان برای کار به معادن و یا به خلیج (فارس) میرفتند و خانوادهها را بدون سرپرست رها میکردند و پسرانشان طعمههای آسانی برای طالبان بودند.
تهدید طالبان به درون خانهها نزدیکتر میشد. یک روز احمدشاه اخطاری از افرادی ناشناس دریافت کرد که او را خواهند کشت؛ بنابراین برای مدتی به اسلامآباد رفت تا مردم آنجا را آگاه کند که در درهی سوات چه اتفاقی میافتد.
یکی از بدترین چیزهایی که در آن دوره به وجود آمد شکی بود که مردم به همدیگر پیدا کردند. انگشت اتهام حتی بهسوی پدرم اشاره رفت. بعضیها میگفتند: مردم " دارند کشته میشوند ولی این ضیاءالدین خیلی رک است و بااینوجود او هنوز زنده است. او باید مامور سری باشد." در واقع او هم تهدید میشد ولی به ما نمیگفت. او در پیشاور در یک کنفرانس مطبوعاتی خواستار آن شد تا ارتش علیه طالبان اقدام کند و فرماندهان آن را تحت تعقیب قرار دهد. بعداً مردم به او گفتند که نامش را از ملا FM شنیدهاند که شاه دوران او را تهدید کرده است.
کرستینا لم یکی از شناختهشدهترین خبرنگاران جنگ بریتانیایی است او از سن پایین خبرنگاری را آغاز کرده است و زمانی که تنها 22 سال داشت، در زمان جنگ شوروی و افغانستان در این کشور حاضر شد. او بسیاری از مناطق جنگی سراسر جهان را دیده است و جایزهی جوانترین خبرنگار سال بریتانیا را دریافت کرده است. علاوه بر این او بیش از ده جایزهی دیگر در عرصهی خبرنگاری دریافت کرده است. او غیر از کتاب من ملاله هستم دو کتاب دیگر نیز در زمینهی جنگ در کارنامه دارد. کتابهای «وداع با کابل : از افغانستان تا خطرناکترین نقطهی جهان» و«آلپو: فرار نوجین از جنگ به آزادی با ویلچر» آثار دیگری از این خبرنگارند.
منم ملاله کتابی است که از زمان انتشار در سراسر جهان موردتوجه قرار گرفت. اولین بار هانیه چوپانی سال92 این کتاب را مدتی پس از انتشار به فارسی برگرداند. این ترجمه را انتشار کولهپشتی منتشر کرده است. سال 97 صداقت حیایی این کتاب را دوباره به فارسی برگرداند. انتشارات نگاه کتاب منم ملاله را با ترجمهی صداقت حیاتی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
منم ملاله یک روایت واقعی است. روایتی دردناک از عصری که در آن زندگی میکنیم. شاید خیلی سخت باشد که باور کنیم در سالهایی که هنوز چندان از آن نگذشته است در سرزمینی که در همسایگیمان قرار دارد همهچیز تا این اندازه دور از تمدن است و سادهترین حقوقی که سالهاست در سراسر جهان مناقشهای بر سر آن وجود ندارد به رسمیت شناخته نمیشود. منم ملاله کتابی است که وجدان هر انسان آگاهی را بیدار میکند و او را وادار میکند بیشتر بخواند، بفهمد و دنیا را وسیعتر از اطرافش ببیند.
کتاب منم ملاله در دستهی کتابهای سرگذشت نامه قرار دارد.
کتاب منم ملاله مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 400 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 20 روز بخوانید.
کتاب منم ملاله جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع سرگذشت نامه است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند درزمینهی سرگذشت نامه زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب منم ملاله اثر کریستینا لم، ملاله یوسفزی بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی سرگذشت نامه میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 5.۷۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 364 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۰۸:۰۰ |
نویسنده | ملاله یوسف زی |
نویسنده دوم | کریستینا لم |
مترجم | صداقت حیاتی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۵/۱۱ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 45,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب فوق العادست. روایت مبارزه دختری نوجوان برای حق تحصیل دختران،آن هم در جامعه ای به شدت متعصب و زن ستیز وحشتی که از نیروهای تندرو مذهبی به جان همه فعالان صلح انداخته اند. به علاقه مندان به حقوق زنان و شیوه های مبارزاتی آنها و کسانی که میخواهند بیشتر در مورد خاورمیانه و تندروهای مذهبی بدانند این کتابو پیشنهاد میکنم.
این کتاب بسیار تاثیرگذار و آموزنده هستش. ملاله دختریه که به هیچ وجه از انتقاد از فرهنگ و جامعهای که توش بزرگ شده نمیترسه و در عین حال هم با بی احترامی صحبت نمیکنه. باورم نمیشه که دختری با این سن و سال اینطور گیرا و پخته صحبت میکنه.
خلاصه کتاب در یک جمله : حکیم ناتمام برای جان انسان خطرناک است، بنابراین ملای ناتمام هم برای ایمان مردم خطرناک است.
من ترجمه ی نشر نگاه با عنوان منم ملاله را خوانده ام که بسیار روان و راحت و بی اشکال بود و خیلی راضی هستم و به بقیه هم توصیه میکنم.
خیلی از جاهای کتاب گفته بود افغانی!افغانستانی درسته،افغانی واحد پول افغانستان هستش
زیبا و خواندنی. خصوصا که یک داستان واقعی است،..
هم قصه و هم ترجمه بسیااار جذاب و عالیییییه
روایت جالبی بود توصیه میکنم حتما این کتابو بخونید
به همه پیشنهاد میشه
بسیار عالى و تأثیرگذار:)