
کتاب مبتلا نوشته مائده باوندپور، رمانی درگیرکننده و پر احساس است. زبان این کتاب ساده است؛ اما بار عاطفی زیادی بهدنبال خود دارد. نویسنده تلاش کرده است با تصویرسازی ملموس و صحنهپردازیهای قوی، احساسات شخصیتهای داستان را بهصورت عینی به مخاطب خود نشان دهد. مبتلا، داستان زنی است که در تقاطع عشق و مسئولیت قرار گرفته است و نویسنده به واکاوی تاثیرات اجتماعی و خانوادگی تصمیمات او پرداخته است.
کتاب ترکیبی از ژانر اجتماعی و عاشقانه است و به موضوعاتی همچون عشق، فقدان و دوری و تضادهای درونی انسان پرداخته شده است. لحن کتاب بهگونهای است که میتوانید بهخوبی با شخصیتها همراه شوید و احساسات و رفتارهایشان را درک کنید. این کتاب توسط نشر شقایق منتشر شده است.
کتاب مبتلا با معرفی زنی بهنام آساره شروع میشود که در نقطهای حساس از زندگی خود ایستاده است؛ نقطهای که نه میتواند گذشته خود را نادیده بگیرد و نه دلش اجازه میدهد از آینده خود بگذرد. او میان واقعیتها و احساسات خود گیر افتاده است و با هر قدمی که بر میدارد بیشتر وارد تاریکی و تردید میشود. رمان در یک بستر شهری و مدرن جریان دارد و این احساسات متضاد شخصیت اصلی بهخوبی به تصویر کشیده شدهاند.
آساره، دختری آرام، مستقل و کمحرف است که تصمیم گرفته است برخلاف خواسته خانواده عمویش، روی پای خودش بایستد. او گذشتهای تلخ پشت سر گذاشته است و نمیخواهد زیر سایه ترحم یا فشار دیگران زندگی کند. بههمین دلیل تصمیم میگیرد کنار زنی بهنام ماهمنیر زندگی کند. ماهمنیر نیز زنی است که همسر خود را از دست داده است و هر یک از فرزندانش درگیر زندگی خود هستند.
آساره تلاش میکند زندگی خود را آرام و منظم پیش ببرد. او یاد گرفته است بهتنهایی و بدون سربارشدن بر کسی، زندگیاش را بکند؛ اما سرنوشت برای او جور دیگری برنامه ریخته است؛ ورود بهامین از همان ابتدا زندگی او را به هم دگرگون میکند.
در طول روایت، شما با عشقی روبهرو خواهید شد که قدرت دارد زندگی را دگرگون کند. این عشق گاه التیامبخش است و گاه آزاردهنده؛ اما در هر صورت قابل گریز نیست. شخصیت اصلی در میان انتخابهایی قرار میگیرد که هیچ یک ساده نیستند؛ هر تصمیم بهایی گران دارد و هر قدم، گذشته را بیشتر نمایان میکند. همینطور که داستان پیش میرود، رابطهها مانند آینه عمل میکنند و کمکم حقیقت را آشکار میکنند و با این موضوع روبهرو خواهید شد که چگونه یک دلبستگی به ابتلا تبدیل خواهد شد.
فضای رمان پر از لحظاتی است که در آن عشق، ترس، دلتنگی و امید به یکدیگر پییچیدهاند. نویسنده خیلی ظریف نشان میدهد آدمها چگونه میتوانند همزمان عاشق، خسته و معلق باشند. همین کشمکشهاست که داستان را به اوج میرساند.
در کنار بخش عاشقانه این داستان، لایههای اجتماعی و اخلاقی نیز وجود دارند. موضوعاتی مانند فشار خانوادگی، تفاوت میان بایدها و آرزوها و انتظارات جامعه بارها در مسیر شخصیتها قرار میگیرند و آنها سردرگم میکنند. بهطور کلی، این کتاب از نشر شقایق درباره احساسات عمیق انسانی و انتخابهای سخت میان دل و عقل است.
مائده باوندپور، نویسندهای ایرانی است که در حوزه رمانهای اجتماعی و عاشقانه قلم میزند. یکی از شناختهشدهترین آثار او، رمان مبتلا و دیگر کتاب او، رمان جای خالیات است.
دلایل متعددی برای مطالعه این کتاب عاشقانه و اجتماعی زیبا وجود دارد، از جمله:
· این کتاب، یک روایت دلنشین و احساسی است و قلب شما را از ابتدا تا پایان درگیر خود میکند و یک تجربه ملموسی از عشق به شما نشان خواهد داد؛
· نویسنده تلاش کرده است با استفاده از عشق به طرح پرسشهای اجتماعی و اخلاقی بپردازد و و نگاهی به پیامدهای اجتماعی انتخابهای انسان داشته باشد، این موضوع این کتاب را از داستانی صرفا عاشقانه خارج میکند؛
· این کتاب دارای 479 صفحه است و به شما اجازه میدهد کاملا با شخصیتها آشنا شوید و داستان را درک کنید.
این کتاب برای کسانی مناسب است که از رمانهای ایرانی معاصر لذت میبرند و دوست دارند روایت عشق آدمها را دنبال کنند؛ اما بهطور ویژه به این افراد پیشنهاد میشود:
· علاقهمندان به داستانهایی که روابط عاطفی پیچیده را به تصویر میکشند؛
· خوانندگانی که از روایتهای بلند و شخصیتمحور لذت میبرند؛
· افرادی که میخواهند درباره تاثیر فشار خانواده و انتخابهای اخلاقی بر روابط عاطفی آگاه شوند.
میتوانید در این بخش، قسمتی از متن این کتاب را مطالعه و بررسی کنید و سپس، درباره تهیه آن تصمیم بگیرید:
دختر بیذوقی نبود، اما نمیدانست چرا اصلا برای رفتن به عروسی شوقی ندارد. دلکندن از خانواده و دوری برای او که تابهحال از آنها دور نشده بود خیلی سخت بود. دلش برای خانه کوچکشان تنگ شده بود. برای مهربانیهای پدر و عطر تن مادر... ولی وقتی یاد آقا جان و بقیه فامیل میافتاد این تنهایی و دوری را ترجیح میداد.
از صبح بیحوصله و کلافی در اتاقش مانده و بیرون نرفته بود. دلش میخواست تلفن را بردارد و به عمو رفیع زنگ بزند و خبری بگیرد، ولی میدانست همه امروز سرشان شلوغ است. قرار بود برایش کاری پیدا کنند تا از این بیکاری خلاص شود. او به تهران آمده بود تا زندگی جدید بسازد... تا ریشه سست شده اعتمادبهنفسش را آبیاری کند... تا آسارهای بسازد قوی و محکم! پس احتیاج داشت به استقلال، به کار، به ایستادن روی پاهای خودش و چه خوب که عمو رفیع بود!
اگر از مطالعه کتاب مبتلا لذت بردید یا علاقه دارید کتابهای مشابه با این داستان را بخوانید، این کتابها به شما پیشنهاد میشوند:
· کتاب صوتی بامداد خمار از نشر آوانامه
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 2.۱۸ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 479 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | مائده باوندپور |
| ناشر | شقایق |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۸/۱۴ |
| قیمت ارزی | 6 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |