مهره ی سوخته نام رمانی از زینب حسینی، نویسنده معاصر ایرانی است. خلاصه کتاب مهره سوخته شمیم و هنگامه دو خبرنگار جوان هستند. شمیم که بسیار ماجراجو است و اخبارش همیشه جزء پرطرفدارترینها است روزی ناخواسته با دو مرد به نامهای عمران و حامد روبهرو میشود که پای او و دوستش را به ماجرایی هیجانانگیز و پرخطر بازمیکنند. جملاتی از کتاب مهره سوخته کمی که دقت کردم متوجه شدم اونی که اسلحهها رو به اون مرد نشون میده عمرانه! صداهاشون رو واضح نمیشنیدم؛ اما اون مرد زد روی شونش و با لبخند یه چیزایی بهش گفت. کمی عقب رفتم، من کجا بودم! باید خودمو از اینجا خلاص میکردم، حالا به هر نحوی که شده. یهو برگشتم که با دیدن مردی با یک لبخند عریض مقابلم، قلبم ایستاد اومدم برم که نذاشت. کشون کشون منو به اون سمت برد، عمرانو از پشت دیدم که داشت یه سری وعده وعید به اون مرد میداد. اخمم بیشتر شد آخرین حرفی که تونستم بشنوم این بود که: به جلالخان بگو ناامید نمیشه از همکاری با من. مردی که داشت با عمران حرف میزد چشمش به من افتاد که ابروهاش پرید بالا: این کیه عرفان؟ اونی که منو گرفته بود جوابشو داد: پشت درختا داشت جاسوسی میکرد، منم دیدم خوب تیکهایه گرفتم آوردمش. حالا عمرانم برگشته بود سمت ما، تعجبو تو چشماش میدیدم. زیر لب یه چیزی گفت که نفهمیدم ولی صورتم رو ازش گرفتمو سعی کردم دستامو از دست اون مرد بکشم بیرون، ولی محکم دستمو پیچوند که صدای آخم دراومد.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 6.۱۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 639 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | زینب حسینی کهنی |
ناشر | انتشارات طلایه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۷/۱۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 650,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |