نسیم صبحگاهی آرام آرام میوزد و باد صورتم را نوازش میکند، پتو را کنار میزنم و از جایم بلند میشوم، بوی هوای ابری به مشامم میخورد و آواز گنجشکها به گوش میرسد.
- سلام مامان صبح بخیر.
- سلام به روی ماهت صبح تو هم بخیر عزیزم، برو مامان تا تو دست وصورتتو بشوری من یه چای داغ برات بریزم.
- به به! دستت درد نکنه مامانی؛ یعنی صبح که میشه تا روی ماهتو نبینم روزم روز نمیشه.
- چیه چیزی شده صبح اول صبی قربون صدقهام میری؟
- عه مامان مگه حتماً باید چیزی شده باشه تا قربون صدقت برم؟! یعنی تو همینجوریش برام عشق نیستی؟ عشق!
- عاشق بیا برو صورتتو بشور بیا چاییت سرد میشه.
- چشم مامانی.
- صدای زنگ میآد؛ بذار ببینم کیه.
- میکائیله حتماً؛ امروز کلاس داریم اومده دنبالم.
- خب بیا صبحونهتو بخور بعد برو.
- نه مامان دیرم میشه برم جزوههامو از اتاقم بر دارم.
- بیا برات لقمه گرفتم.
- عه مامان مگه من بچهام برام لقمه بگیری؟!
- تو هر چند سالت هم باشه برا من هنوز بچهای.
- آخ که گفتی مامان! فعلاً من رفتم کاری نداری؟
- کجا؟ بیا چاییتم نخوردی.
- دستت درد نکنه امروز با بچهها میریم بیرون شاید دیرتر بیام؛ نگران نباش.
- باشه؛ مراقب خودت باش.
- چشم خداحافظ.
- سلام اصغر آقا! احوال شما؟
- سلام آیت جان! خوبی؟
- ممنونم شما خوبی، حال بچهتون که دیشب مریض بود چطوره؟ بهترشد؟
- آره خداروشکر؛ دیشب بردیمش بیمارستان سرم و آمپول زد بهتر شد.
- آها خداروشکر. آقا اگه کاری کمکی از دست من برمیاد در خدمتم.
- سلامت باشی آیت جان.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 506.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 78 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۳۶:۰۰ |
نویسنده | محمد بلوچ |
ناشر | متخصصان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۴/۲۶ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |