کتاب صوتی «خاطرات یک دختر» نوشته ناتاشا ترتوی، یک خاطرهنویسی عمیق و شخصی است که به بررسی تأثیرات مرگ مادرش بر زندگیاش میپردازد. این کتاب به قتل وحشیانه مادر ترتوی، به دست ناپدریاش، میپردازد و در این کتاب صوتی، ترتوی به بازنگری در زندگی و هویت خود میپردازد. این کتاب عمیق را با صدای تینا میرکریمی میشنوید.
ناتاشا ترتوی در این کتاب با نگاهی عمیق و احساسی به گذشتهاش مینگرد. او با استفاده از زبان شاعرانه و توصیفهای دقیق، احساسات و تجربیات خود را به تصویر میکشد. این کتاب نه تنها داستانی از فقدان و غم است، بلکه به بررسی موضوعات هویتی، نژادی و اجتماعی نیز میپردازد. ترتوی بهخوبی نشان میدهد که چگونه این تجربیات شخصی میتوانند بر درک ما از جهان و جایگاهمان در آن تأثیر بگذارند. او در «خاطرات یک دختر» لحظات شیرین و تلخ زندگیاش را مرور میکند و از طریق این یادآوریها، به بررسی روابط خانوادگی و تأثیرات آن بر هویت فردیاش میپردازد. او بهویژه بر روی رابطهاش با مادرش تمرکز دارد و نشان میدهد که چگونه این رابطه، حتی پس از مرگ مادر، همچنان بر زندگیاش تأثیر میگذارد.
ناتاشا ترتوی در این کتاب بهخوبی از تکنیکهای ادبی استفاده میکند تا احساسات عمیق خود را منتقل کند. او با استفاده از توصیفهای زنده و تصاویر قوی، خواننده را به دنیای خود میبرد و او را در سفر احساسیاش همراه میکند. این کتاب نه تنها برای کسانی که با موضوعات مشابهی مواجه هستند، بلکه برای هر کسی که به دنبال درک عمیقتری از زندگی و روابط انسانی است، جذاب و آموزنده است.
«خاطرات یک دختر» به بررسی موضوعات پیچیدهای چون عشق، فقدان، و هویت میپردازد. این کتاب بهخوبی نشان میدهد که چگونه تجربیات شخصی میتوانند به درک ما از خود و دیگران کمک کنند و چگونه میتوان از دل غم و اندوه، به رشد و تحول دست یافت. ناتاشا ترتوی با این اثر، نه تنها داستان خود را روایت میکند، بلکه صدای نسل خود را نیز به گوش میرساند و به ما یادآوری میکند که هر داستانی، داستانی از انسانیت است. ناتاشا ترتوی برنده جایزه ادبی پولیتزر در آمریکا است و در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ میلادی بهعنوان «ملکالشعرای ایالات متحده» معرفی شده است.
در بریدهای از این کتاب صوتی با صدای تینا میرکریمی میشنوید:
«سه هفته پس از مرگ مادرم، او را در خواب میبینم. در یک مسیر خاکی و پر از چاله و چوله قدم میزنیم. مسیری بیضیشکل که دور آن آهسته گردش میکنیم؛ کنار هم آنقدر نزدیک که شانههایمان تقریبا به هم میخورند. هیچکدام صحبت نمیکنیم، هر دو حواسمان به گامهایمان است. اگرچه میدانم او مرده، اما احساس رضایت دارم، گویی فقط به جای دیگری رفته که من برای ملاقاتش به آنجا سفر کردهام. دنیای اطرافمان تاریک است، پسزمینهای از سایهها که حالا مردی از آن بیرون میآید. حتی در خواب هم میدانم آن مرد چه کرده، اما لبخند میزنم. دستم را بلند میکنم و درحالیکه رد میشود سلام میدهم. آنوقت است که مادرم سمت من برمیگردد، بعد آن را میبینم؛ سوراخی به اندازه یک سکه 25 سنتی، وسط پیشانیاش. نوری به قدری روشن و نافذ از آن بیرون میآید که دچار نوعی کوری لحظهای میشوم. همان حالتی که با خیره شدن به خورشید ایجاد میشود. چهره او چیزی نیست جز نوری ه در تاریکی طنین میاندازد. وقتی صحبت میکند و میگوید: «میدونی یعنی چی وقتی زخمی داشته باشی که هرگز خوب نشه؟» میدانم که قرار نیست جواب بدهم و بنابراین مثل قبل راه میرویم و مسیر را دور میزنیم تا دوباره او را میبینیم. این بار آمده تا کاری را که شروع کرده به پایان برساند؛ اسلحه در دست دارد، سر مادرم را نشانه گرفته. این بار فکر میکنم میتوانم نجاتش دهم. آیا کافی است خودم را در مسیر گلوله بیندازم؟ فریاد میزنم «نه!»؟ با همان کلمه بیدار میشوم، صدای خودم را از خواب میپراند، اما این صدای مادرم است که باقی میماند. آخرین سوالش از من «میدونی یعنی چی وقتی زخمی داشته باشی که هرگز خوب نشه؟»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 328.۳۰ کیلوبایت |
مدت زمان | ۵۶:۵۵ |
نویسنده | ناتاشا ترتوی |
مترجم | فروزان صاعدی |
راوی | تینا میرکریمی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۲/۱۳ |
قیمت ارزی | 7 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |