نقد و بررسی کتاب بعد از پایان
رمان بعد از پایان نوشته فریبا وفی، نویسنده توانمند ایرانی، داستانی عمیق و تاملبرانگیز را روایت میکند که خواننده را به سفری در اعماق وجود انسان میبرد. منظر از سوئد به ایران میآید و همراه با رؤیا به تبریز میروند. رمان سفری چندروزه به تبریز را روایت میکند و داستان را باید از میان حرفهای این دو زن با یکدیگر دنبال کنید تا جایی که برسید به هدف اصلی شخصیتهای داستان و تازه متوجه شوید که چه چیزی در پس و پشت انتخابها و رفتارهای آنها پنهان است. این رمان با پرداختن به موضوعات مهمی مانند هویت، عشق، فقدان، تبعید و مهاجرت، مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است و به عنوان یکی از بهترین آثار وفی شناخته شده است. رمان بعد از پایان، داستانی عمیق و چندلایه و تاملبرانگیز را روایت میکند که خواننده را به سفری در اعماق وجود انسان میبرد. رمان بعد از پایان به دلیل پرداختن به مسائل روز جامعه ایران، میتواند برای خوانندگان ایرانی جذاب باشد. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان فارسی فیدیبو سر بزنید.
رمان بعد از پایان به بررسی مفهوم هویت و تعلق خاطر انسان به زادگاه خود پرداخته است. شخصیتهای داستان، به خصوص منظر، در تلاشند تا جایگاه خود در جهان را پیدا کنند و با گذشته خود آشتی کنند. عشق و فقدان از دیگر مضامین اصلی رمان هستند. نویسنده به ظرافت به روابط عاطفی بین شخصیتها میپردازد و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند در عین حال منبع شادی و هم رنج باشد. در این رمان به تجربه زندگی در تبعید و مهاجرت هم اشاره شده است. شخصیتهای داستان، به خصوص اسد و منظر، با چالشهای متعددی در زندگی در خارج از ایران روبرو هستند. رمان بعد از پایان به طور مداوم بین گذشته و حال در نوسان است. شخصیتهای داستان در تلاشند تا با گذشته خود کنار بیایند و آن را درک کنند. مفهوم انتخاب و سرنوشت یکی دیگر از موضوعاتی است که نویسنده به آن پرداخته است. در داستان شخصیتها با انتخابهای خود زندگی خود را شکل دادهاند و با عواقب آن انتخابها روبرو شدهاند. مهمترین مؤلفهی داستان نقش زنان در جامعه است. مسائل و مشکلاتی که زنان در جامعه ایرانی با آن روبرو هستند را نویسنده، خانم وفی، بادقت و ظرافت به آنها پرداخته و چالشهای زنان در زندگی شخصی و اجتماعی در ایران را به صورت دقیق و مبسوط شرح داده است.
فریبا وفی در اول بهمن ماه سال ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمد. از نوجوانی به داستاننویسی علاقهمند بود و چند داستان کوتاهاش در گاهنامههای ادبی، آدینه، دنیای سخن، چیستا، مجله زنان منتشر شد. اولین داستان جدی خود را با نام «راحت شدی پدر» در سال ۱۳۶۷ در مجله آدینه چاپ کرد. نخستین مجموعهٔ داستانهای کوتاه او به نام «در عمق صحنه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد و دومین مجموعه، با نام «حتی وقتی میخندیم» در سال ۱۳۷۸ چاپ شد. نخستین رمان او «پرنده من» در سال ۱۳۸۱ منتشر شد که مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. این کتاب برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزه سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه دومین دوره جایزه ادبی یلدا شد و از سوی بنیاد جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان مورد تقدیر واقع گشت.
جهت مشاهده سایر آثار فریبا وفی کلیک کنید.
رمان بعد از پایان داستانی جذاب و گیرا دارد که خواننده را از ابتدا تا انتها با خود همراه میکند. نویسنده به ظرافت جزئیات را به تصویر میکشد و شخصیتهای داستان را به گونهای خلق میکند که خواننده به راحتی با آنها همذاتپنداری میکند. در نگارش رمان بعد از پایان از نثری روان و گیرا استفاده شده است که این نثر باعث میشود که خواننده به راحتی با رمان ارتباط برقرار کند و از خواندن آن لذت ببرد. به شخصیتهای رمان به طور کامل پرداخت شده است و به گونهای خلق شدهاند که خواننده آنها را باور میکند. رمان بعد از پایان تصویری واقعی از ایران ارائه میدهد و به دلیل پرداختن به مسائل روز ایران، میتواند به خوانندگان در درک بهتر فرهنگ و جامعه ایران کمک کند. رمان بعد از پایان در دو مقطع زمانی روایت میشود که این امر به جذابیت داستان میافزاید. همچنین در نگارش رمان از توصیفات شاعرانهای استفاده میشود که به زیبایی داستان افزوده است.
« میشود بعضی وقتها هوای تازه را نه از پنجرههای باز که از آدمهای تازه گرفت. من یکی که فکر میکنم اگر روزی کنجکاویام را نسبت به آدمها از دست بدهم دیگر نتوانم به راحتی جایگزین دیگری برای این هوس قدیمیام پیدا کنم. خیلی وقتها تیرم خطا میرود، و هر کاری میکنم باز آدم مورد نظرم معمولی و غیرجذاب و شبیه هزاران نمونهٔ دیگر باقی میماند، اما از امتحان کردن خسته نمیشوم. تحتتأثیر همین میل بود که به خواهرزادهٔ گرامیام آیسان قول کمک دادم. از من خواسته بود با منظر بروم تبریز.
از نظر آیسان من مناسبترین شخص برای این همراهی بودم. از عمههایش نخواسته بود این کار را بکنند، چون به نظرش من با منظر بیشتر جور درمیآمدم. نوشته بود منظر در سوئد خیلی با او مهربان بوده و حالا تنها راه جبران محبتهای او همراهی من است. گویا یک بار هم به تبریز رفته، ولی گذری، و فقط برای یک شب. سه روز از کارم مرخصی گرفتم و ایمیل زدم به آیسان. چند سال دارد این منظر خانم؟ جواب داد فکر کنم دوروبر پنجاه باشد.
«هر سؤالی داری میتوانی از خودش بپرسی. آدم صریح و راحتی است».
آیسان با زبان شوخش حالیام کرد که درست است که آدم راحتی است اما بهتر است من هم زیاد سؤال نکنم و فضولبازی درنیاورم. نوشت پس خاله باهاش میروی تبریز؟
منظر را در فرودگاه امام دیدم. با شال و بلوز صورتی. شلوار جین. کفشها کتانی. چتر موها روی پیشانی. لبخند پهن روی لبها. راه رفتن فرز و کوهنوردی. ساکها جمع و جور و توریستی. یکدیگر را بغل کردیم، و خوش و بش مختصر و ناشیانه، و راه افتادیم. در آسانسور، محل بیخودیترین حرفها، دکمهها را زدیم و چند طبقه رفتیم بالا و چند طبقه آمدیم پایین و در این فاصله فهمیدم آدم کمحرفی است و سکوتی که از همان اول بین ما افتاده اذیتش نمیکند. کمی هیجان داشت و میخواست همه چیز را قبل از اینکه بهش بگویند دانسته باشد و رعایت کند. چمدانها را گذاشتیم صندوق عقب ماشین و از پارکینگ بیرون آمدیم. ساعت سه نصف شب بود و هوا همچنان گرم. تلفنی خیلی کوتاه به دخترش خبر داد مریم جان راحت رسیدم. همه چیز عالی است و نگران نباش. باز هم زنگ میزنم عزیزم. یک کم چرخید طرف من و برای اولین بار با دقت نگاهم کرد. خیلی ممنون که با من میآیی برویم تبریز.
«نه بابا. خودم هم میخواستم بروم».
اگر شما هم به خواندن رمان و داستانهای فارسی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 390.۲۶ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۶:۵۵:۵۳ |
نویسنده | فریبا وفی |
راوی | بهناز جعفری |
ناشر |