پرده اول (سال ۱۳۹۳)
در روزی غمگین و پاییزی که به خاطر خطای کس دیگری، بایستی در دادسرای سازمان نظامپزشکی حاضر میشدم، پس از پایان کاری که بهغایت بیهوده و بیمعنا بود، برای کاستن از اندوه خویش به کتابفروشی یکی از دوستان (کتابفروشی بلخ در خیابان ابنسینا) رفتم. از دوست فرهیختهام (آقای پیشوا) دربارهٔ کتابهایی که در باب شاهنامه فردوسی نوشته شده بودند، پرسیدم. گویی در آن لحظات تنها «حماسه» بود که میتوانست جان زخمی مرا التیام بخشد. دوست بسیاردانم، کتابی قطور را پیشنهاد کرد که نام آن هم اثری از شکوه شاهنامه داشت: «از رنگ گل تا رنج خار». کتاب را ورق زدم و با شگفتی متوجه شدم که استادی فرهیخته به نام «قدمعلی سرامی» در تحقیقی علمی، موشکافانه و بیسابقه، به شکلشناسی داستانهای شاهنامه پرداخته است. سر ذوق آمدم و اندوهم را فراموش کردم و بیدرنگ کتاب را گرفتم و مدتها در دریای گستردهٔ آن غوطه خوردم. کتابی همچون پنجرهای به دنیایی دیگر و شگفت؛ بهسانِ دریچهٔ جدیدی از شناسنامهٔ فرهنگی ما.
پرده دوم (دیماه ۱۴۰۰)
از چند سال پیش مشغول تحقیقی هستم که به دلیل دستاوردهایش، نام آن را باستانشناسی ادبی گذاشتهام و سعی دارم با استفاده از علوم جدید روانکاوی، زبانشناسی، ریشهشناسی و فولکلور در آثار ادبی بزرگ فرهنگمان کندوکاو کنم. نوروز سال ۹۹ را به تکمیل جلد دوم این مجموعه به نام «فردوسی و کاخ حیرت» پرداختم و در صدد این بودم که این کتاب را به یک استاد شاهنامهپژوه نشان دهم و نظر او را جویا و از راهنماییاش برخوردار شوم، که زیاد هم بیراهه نرفته باشم.
با سابقهای که از خواندن کتاب از رنگ گل تا رنج خار دارم، این استاد بدون هیچ شکی قدمعلی سرامی است. تلفن ایشان را از استاد بهاءالدین خرمشاهی میگیرم و موضوع را ابتدا با پسرشان نیایش و سپس با خودشان مطرح میکنم. پای تلفن به نظرم میرسد که گویی ایشان با دوستی چندینساله سخن میگویند. گرما و محبتی که در سخن ایشان است مرا متحیر میکند. (با خود میاندیشیدم که چه بسا ایشان پژوهش مرا درخورِ مطالعه و ارزیابی ندانند.) دلگرمتر از همیشه، لحظهٔ دیدار با ایشان را انتظار میکشم.
روزی که پیش ایشان میروم، لحظهٔ برخورد شگفتانگیزی رقم میخورد. با قلب و روح خود عمیقاً حس میکنم که از این پس زندگی من تغییر خواهد کرد و دیگر آدم سابق نخواهم بود. از بختیاری من است که مشابه چنین لحظاتی را در زندگی، که به کل زندگی میارزد، گرچه معدود، بیش از یک بار تجربه کردهام و هر بار آن را چون تجربهٔ زایشی مجدد یافتهام. پنجشنبه، دوم دیماه ۱۴۰۰، ساعت ده صبح به خانهٔ باصفای ایشان در کوچهٔ جویبار میروم. آنکه میبینم، پیر خِردی است بیدریغ، فروتن (آه که امروزه این چه متاع دیریابی است!) و همزمان بازیگوش.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 330 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۰۰:۰۰ |
نویسنده | نیرهسادات علوی |
ناشر | ترفند |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۰۵ |
قیمت ارزی | 8 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |