تا حالا توی زمین خاکی فوتبال بازی کرده ای؟ فکر می کنی باحال باشد یا کلاً ضدحال؟
تو را نمی دانم، اما مجید و دوستانش عاشقِ فوتبال در زمین خاکی روستایشان هستند؛ با اینکه رؤیای بازی در زمین چمن را دارند، اما همین زمین خاکی هم برایشان غنیمت است.
به مجید که طرفدار دوآتشهی تیم بارسلوناست، می گویند «مجیدو بارسا». البته در روستای دارآباد، هر یک از هم بازیهای مجید هم برای خودش لقبی دارد. آنها درگیر ماجراهای خندهدار و گریهدار فوتبالی می شوند.
اگر دوست داری با ماجراهای فوتبالی مجیدو بارسا و دوستانش همراه شوی، بزن قدش!
وقتی مجیدو بارسا حاضر شد به خاطر رسیدن به تیم ملی ایران، روزها گوسفندهای کاکاجان را بچراند و شبها توی زمین خاکی دارآباد فوتبال بازی کند؛ وقتی جعفرفرغونی در گزارش فوتبالیاش آرزو می کرد بهباز شورا با نصب یک لامپ صد به جای پروژکتور برای زمین خاکی فوتبالشان دل بچهها را شاد کند؛ وقتی بی بی نسا سعی میکرد با شیرجه زدن روی پای دو تا از مرغهایش تمرین دروازهبانی کند، هرگز بچه های روستای دارآباد فکرش را هم نمیکردند که به زودی همراه بی بی سر از تهران دربیاورند و جلوی چشم خداداد عزیزی، هافبک سالهای نه چندان دور تیم ملی ایران، مسابقه بدهند...