گذشت ایامی چند از واقعه کربلا، باعث فراموشکردن بزرگی مصیبت و عبرت آموزی از پیآمدهای آن نمیشود. واقعیت این است که تأثیر مصیبت پس از وقوع آن، بیشتر از احساس مصیبت، پیش از وقوعش است. افزون بر این پیآمدهای ستیز و فداکاری به طور معمول پس از پایان نبرد آشکار میشود.
روز عاشورا امام حسین(ع) و مردان همراهش، حتی جوانان و پارهای از خردسالان نیز کشته شدند. بنابر آنچه در کتب تاریخ آمده است، در خیمهها و اهل بیت امام حسین تنها دو مرد زنده ماندند: شخص اول علی بن الحسین، امام زینالعابدین بود. او بیمار بود و گمان بردند که او در حال احتضار است، و عمر او دیری نمیپاید. او را رها کردند، و نیازی به کشتن او احساس نکردند؛ زیرا گمان کردند که او خود خواهد مرد.
جوان دیگری که به شکل شگفتانگیزی از مرگ نجات یافت، حسن مثنی، فرزند امام حسن بود. او به شدت جراحت دیده بود، و در میان کشته شدهها بر زمین افتاده بود، بیهیچ حرکتی یا نشانی از حیات.
پس از آن که شعلههای آتش نبرد فرو نشست، و خواستند کشته شدهها را به خاک بسپارند، او را زنده یافتند. درمانش کردند و بدین ترتیب او در چادر و میان اسرا ماند. در برخی کتب مقاتل رویدادهایی از او در مجلس ابن زیاد و یزید و همچنین در راه آمده است. اما غیر از این دو، همه کشته شدند، و نقش اصلی برای به سرانجام رساندن رسالت امام حسین بر دوش حضرت زینب(س) باقی ماند، و او این وظیفه دشوار را به بهترین شکل ممکن به انجام رساند.
بیشک او به همه مصیبتهایی که در روز عاشورا امام حسین به چشم دید، دچار شد، و افزون بر آن او مصیبت از دست دادن امام حسین را نیز لمس کرد. اما در ورای این مصیبتها او وظایفی داشت.
-بخشی از کتاب-