نویسنده، «هاله کوثرانی» میگوید: «کتابها عطری دارند که بدان، مشتاقم. عطر تاریخی که از خویش به سوی خویش میگریزد. عطر اشعار عاشقانهای که کسی برایم نخوانده است. کتابها بوی خوش مرگ میدهند، امّا مرگی متفاوت، مرگی دارای معنا و هدف.»
از کتابها فقط عطرهای حسّی برنمیخیزد؛ بلکه عطری معنوی دارند که با روح و قلب درمیآمیزد و فقط کتابدوستان، آن را حس میکنند. از کتاب، رایحهای علمی برمیخیزد که پیش از عقل، وارد دروازه قلب میشوند و خواننده، آنگاه که شناختی افزون و اطلاعاتی جدید فرا میگیرد در حالتی از سعادت فکری غوطهور میشود.
کتابها عطرهای گوناگونی دارند؛ عطرهای خوش ادبی، عطرهای تاریخی و کهن، عطرهای فلسفی عمیق و عطرهای فکری هیجانانگیز. خوانندهی خوب، قادر است رایحهی کتابها را از یکدیگر تشخیص دهد. همچون عطرشناسان حاذقی که توانایی و مهارت فوقالعادهای در تشخیص بوهای خوش و مخلوطهای معطّر دارند که دلها را مسخّر خود میسازد. نویسندگانی که ترکیبی از آثار فکری و ادبی را برای تأثیرگذاری بر خوانندگانشان عرضه میدارند تا ایشان را به سوی لذّت بردن از عطرهای علمی کتاب بکشانند نیز اینچنیناند.
شیفتگان کتاب از عطر آن، لذّت میبرند. شاید من هم یکی از آنها باشم؛ چرا که با هر کتاب جدیدی، داستان عشقیِ تازهای برایم آغاز میگردد. هرگاه، کتاب جدیدی به دستم میافتد از بوی خوش برگههایش لذّت میبرم، فهرست محتویاتش را میخوانم، با دقّت به جلدش نگاه میکنم، مقدّمه و چکیدهی پشت جلد را میخوانم. رفتارم با کتاب، بیشتر شبیه رفتار یک عاشق با معشوق خویش است؛ با ملاطفت تمام با آن برخورد میکنم، از نزدیک با آن آشنا میشوم، دوستی میورزم و با نهایت فروتنی به او گوش میسپارم تا از او بیاموزم.
کتابهای کاغذی، خیلی برایم باارزشند در حالی که از خواندن کتابهای دیجیتال لذّت نمیبرم حتّی نمیتوانم آنها را بخوانم. این بیشتر به معنای معتبر ندانستن این نوع کتابهای مجازی است. به نظر من، تنها کتابهای چاپی را میتوان کتاب نامید تا آنها را با دست، لمس و بویشان را حس کنم. عطر کتاب، هورمون خوشبختی را در من، افزایش داده و مرا به جهانی دیگر میبرد؛ جهانی پر از لذّت علمی و آرامش روانی.
در فصل اوّل این کتاب از عشق و علاقهام به کتاب، کتابخانه و مطالعه صحبت میکنم. در طول مسیر زندگی از کودکی، دوران مدرسه، دانشگاه و کار در شغلهای مختلف تدریس و روزنامهنگاری تا مدیریّت بازاریابی، پیوسته مشغول خواندن بودم و مطالعه، نخستین تکیهگاه برای رشد قابلیتهای شغلی و مهارتهای علمیم بود. کتاب در همه حال، رفیق و همراه من بود. روزی نبود که کتاب نخوانم اگرچه دقایقی چند پیش از خواب.
در فصل دوّم دربارهی مطالعه به عنوان یک سبک زندگی و چگونگی استفاده از مطالعهی مداوم، متنوّع و هدفمند برای پر کردن اوقات فراغت، کسب لذّت و آرامش، رشد شخصیت و ایجاد سلامت روان و فکر صحبت میکنم. مطالعه، فواید مختلفی دارد که باید از آنها برای تکامل شخصیت و رسیدن به آرزوها و اهدافمان استفاده کنیم. این امر، ممکن نیست مگر از طریق خودآموزی ناشی از مطالعهی پیوسته، چه مطالعهی آزاد و چه مطالعهی روشمند.
در فصل سوّم، خواننده را به گردشی سریع در کتابخانهی کوچک خود میبرم تا با مهمترین کتابها و نویسندگانی مانند آلبرتو مانگوئل، مشهور به «مرد کتابخانه» و رماننویس جهانی، پائولو کوئیلو که از آنها تأثیر پذیرفته و مجموعهی کامل آثارشان را جمعآوری و مطالعه نمودهام آشنا شود. سپس با نمایش کتاب «الواح سومری»، خواننده را به گردشی دیگر، پیرامون نخستین کتاب تاریخ میبرم. همچنین یکی از مهمترین رمانهای عاشقانهی تاریخ را به نمایش میگذارم؛ یعنی رمان «رنجهای ورتر» که گوته، شاعر و فیلسوف آلمانی، آن را با جوهر خون و روح خود برای معشوقهاش «شارلوت» نوشته است.