قصهها میراث گران بهای نیاکان ما هستند، میراثی که ما را با سبک زندگی، آرزوها، داشتهها و اهداف آنان آشنا میکند.
قصهها نمایانگر شادیها، غمها، باورها و امیدهای مردم این سرزمین است. مردم در این قصهها عدالت را با دستان قهرمانان داستانها دریافت میکنند و به حاکمان درس مدارا و نیکوکاری میدهند در حالیکه وجود حاکمان بعنوان ستون ماندگاری تمدن را با دل و جان پذیرفتهاند.
از باورهای ریشهدار در این قصهها اینست که اسباب و علل در دست خداوند انسان را به نتیجه رفتار خود میرساند.
برای شناخت هویت فرهنگی گذشته خود میتوانیم از لابلای قصهها گمشده خود را پیدا کنیم.
قصههایی مردم هندیجان عمری به درازای رودخانه زهره دارد، سالهاست در سینههای مردم این دیار جاری و ساری ست.
در لابلای قصه ها صمیمیت، سادگی ، عشق ، احترام به طبیعت ، موج میزند.
مردم سختکوش هندیجان در کنار دریا اگر چه امکان نوشتن روایت زندگی خود را بصورت نقوش بر روی سنگ نداشتند ولی راز زندگی آنان در مخزن قصه ها و افسانه ها سینه به سینه منتقل شده است.
قصههای مردم هندیجان بصورت مستقیم و میان بُر ما را به شناخت رفتارهای اجدادمان وصل میکند.