تا آنجا که به خاطر دارم در سال ۱۳۵۵ وقتی که دانشجوی سال دوم جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودم برای اولین بار با خواندن مکتوبات دکتر شریعتی که تحت عنوان اسلامشناسی منتشر میشد با نام ابنخلدون آشنا شدم. شریعتی در این جزوهها که بعداً تحت عنوان اسلامشناسی در سه جلد منتشر شد یک کار مقایسهای بین ابنخلدون و متفکران اروپایی در مورد فلسفه تاریخ انجام داده بود. این سخن دکتر شریعتی واین کار عالمانه او که با قلم زیبا و رسای او به رشته تحریر درآمده بود خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد بهطوری که هنوز هم آن درک و احساسی که در ورای کلمات به جانم منتقل شده بود را حس میکنم. شریعتی در آن مطلب مختصر که مربوط به ابنخلدون بود سرفصلهای عمدهای را باز کرده بود که خود میتوانست سرآغاز تحقیقی جداگانه باشد. شریعتی درآن متن که اکنون در کتاب اسلامشناسی جلد(۱) مجموعه آثار (۱۶) صفحه ۱۵۰ موجود است اینگونه آورده است که «ابنخلدون، برای اولین بار جامعهشناسی و فلسفه اجتماعی و فلسفه تاریخ را، بهشکل تحلیل علمی ـ به همین معنی که امروز مطرح است ـ و بههمان معنا و متدی که فلسفه تاریخ و جامعهشناسی در قرن ۱۹ پی گرفت و شکل یافت، و در قرن ۲۰ ادامه دارد، بهوجود آورد». به نظر شریعتی زبان «ابنخلدون» نو است و نگاهش خشک و دقیق و علمی است؛ و هم جامعهشناسی دارد و هم تاریخ.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در راستای تحقق شعار «استقلال»، از جمله استقلال فرهنگی، دانشگاه تربیت مدرس تأسیس شد. در این دانشگاه در گروه جامعهشناسی یکی از درسهایی که تدریس میشد درس اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان بود. در این واحد درسی که توسط آقای دکتر توسلی ارائه میشد با متن مقدمه ابنخلدون آشنا شدم. آشنایی با مقدمه ابنخلدون برای من برکات نظری زیادی داشته است. از مطالب جالب در خواندن مقدمه ابنخلدون اظهارنظر دانشمندان در مورد کتاب مقدمه ابنخلدون است. بخشی از این اظهارنظرها در جلد اول مقدمه گرد آوری شده است. یکی از این اظهارنظرها، اظهارنظر آقای ناتانیل اشمیت که در پشت جلد دوم مقدمه ابنخلدون آورده شده است. در این متن از قول آقای اشمیت آمده است که «ابنخلدون در دانش جامعهشناسی بهمقامی نائل آمده است که حتی اگوست کنت هم در نیمه قرن نوزدهم بدان نرسیده است»...
-از متن کتاب-