سه قطره خون نام داستان کوتاهی است از صادق هدایت که در مجموعهای به همین نام برای نخستین بار در سال ۱۳۱۱ انتشار یافت و بعدا کرارا تجدید چاپ شده است. در این کتاب مجموعا یازده داستان وجود دارد. علاوه بر سه قطره خون داستانهای گرداب ـ داش آکل ـ آینه شکسته ـ طلب آمرزش ـ لاله ـ صورتکها ـ چنگال ـ مردی که نفسش را کشت و گجسته دژ نیز آمدهاند. سه قطره خون یکی از معروفترین آثار صادق هدایت است که البته پس از بوفکور قرار دارد. در میان مجموعه داستانهای صادق هدایت این کتاب نسبتا معروفتر است. این داستان در میان روان داستانهای صادق هدایت جای دارد و در اکثر موارد در کنار بوفکور و زندهبه گور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در همین داستان صادق هدایت شعری نیز سروده است. این شعر وزن و قافیه منظمی دارد و دقیقا هماهنگ با موضوع داستان میباشد. البته صادق هدایت همراه با مسعود فرزاد در کتاب وغوغ ساهاب تعدادی قضیه به صورت شعرگونه دارد که از وزن و قافیه سنتی شعر فارسی تبعیت نمیکنند و حال و هوای خود را دارند. ولی این شعر نزد خوانندگان آثار هدایت بسیار محبوب است. کما این که بسیاری از خوانندگان آثار او این شعر را تمام به خاطر دارند. در مجلسی که اکثر شرکتکنندگان پزشک و جراح بودند در مقابل حیرت نگارنده، یکی از جراحان این شعر را تمام و کمال برای ما خواند که هرگز تصور نمیکردم او چنین به هدایت و شعرش در سه قطره خون عشق بورزد. در مجموعه داستان سه قطره خون گرچه تمام یازده داستان هر یک به تنهایی داستانهای معروفی در آثار هدایت هستند ولی داستانهای سه قطره خون، داش آکل و محلل معروفیت بیشتری داشته حتی از داش آکل فیلم سینمائی هم تهیه شده و روی پرده سینما آمد.
در سه قطره خون، زنده به گور و بوفکور ما با یادداشتهای دیوانههائی روبهرو هستیم. این کدام دیوانه است که با چنین قلم قدرتمند و برنامهریزی و انسجامی میتواند افکار و احساسات خود را روی کاغذ بیاورد؟