ایران و عراق در حوزههای گوناگون پیشینهای مشترک دارند. فقیهان شیعی حلقهای از زنجیر اتصال این دو کشورند. این حلقه چه در دورۀ تسلط خلفای عثمانی، چه در دورۀ اشغالگری بریتانیا و حوادث پس از آن، همواره بر بینالنهرین (عراق) تأثیرگذار بوده و دولت و ملت ایران را نیز به حوادث عراق حساس و از آن متأثر کرده است؛ عراقیان هم به تبعیت از فقیهان شیعه، در قبال حوادث ایران، مانند انقلاب مشروطه، موضعی همدلانه یا مخالف داشتهاند. چنانکه عشایر عرب در حمایت از آیتالله سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، فقیه مخالف مشروطه، در مقابله با مخالفان مشروطهخواهش برآمدند. تفاوت روش فقیهان شیعه در برهههای گوناگون تاریخ عراق موجب بروز اختلافاتی شد. هرچند، در رویدادهایی همچون اشغال بینالنهرین و هتک حرمت مسلمانان و رهبران دینی، این اختلافها فراموش میشد. نقش و حضور بیشتر فقیهان ایرانیتبار نیز در حوادث دو کشور دیده میشود، همچنان که برخی فقیهان عرب عراقی بر مردمان ایران و عراق نفوذ و در حوادث سیاسی و اجتماعی آنها اثربخش بودند. خالصیها، پدر و پسر، فقیهان عرب عراقی هستند که در تاریخ ایران و عراق نقشی مهم داشتهاند. شیخمحمد خالصی، فرزند آیتالله شیخمحمدمهدی ـ که در ایران با نام خالصیزاده شهره است ـ در زمانۀ قهر فقیهان شیعه با سیاست، نهتنها این عرصه را وا ننهاد، بلکه به موضعگیریها و اقداماتی شاذ رو آورد. میتوان او را مصلح دینی نیز شمرد که مسیر سیداحمد کسروی و شریعت سنگلجی را نپیمود؛ چه، فقه در اندیشهاش جایگاهی خاص داشت. او فعالی سیاسی، فقیهی اصلاحگر و پویشگری اجتماعی بود که در تبعید و نابسامانی هم از تلاش بازنایستاد. در ایران سختیهای بسیاری را تجربه کرد، از همکاری با دولتها و برخی سیاستمداران تا زندان و تبعید. در سراسر زندگی سیاسیاش با اشخاصی متحد شد که گاه با او سنخیت فکری و سیاسی نداشتند و به تذبذب و عامل بیگانه بودن هم متهم شد. خالصیزاده استدلالهای فکری و فقهی ویژهای داشت. بخشی مهم از آثارش را ـ که نگاه او به امور دینی، سیاسی، اجتماعی و... را مینمایاند ـ در ایران به زبان فارسی تألیف کرد، اما فقط به اعتبار بعضی از آثار و مقاطعی از زندگیاش سنجیده شد. او پس از بازگشت به زادگاهش، پیوندش با این سرزمین را نگسست. گرچه، برخی فقیهان و سیاستمداران در ایران نظر خوشی به او نداشتند، زیرا بعضی از آرا و مواضع وی را برنمیتافتند. در نقار میان فقیهان و محمدرضا شاه سعی کرد میانه را بگیرد و از هر دو طرف نزاع انتقاد میکرد. خالصیزاده با چنین ویژگیهایی، در حوزۀ سیاست و اندیشۀ دینی شخصیتی بارز به شمار میرود. بسیاری از آرای وی بر آثار و آرای نواندیشان دینی و فقه سیاسی در جمهوری اسلامی مقدّم است. او در عراق و ایران، با کژاندیشیهای دینی و سیاسی مقابله میکرد و در هر دو کشور، دچار تألمات و مشکلاتی شد. با آنکه عربتبار بود، از ملیگرایی که از جنگ جهانی اول در عراق نضج گرفت، رویگردان بود. چه، این ملیگرایی را در خدمت استعمار و عامل انفصال پیوندهای ایران و عراق میدید. بعدها، مخالفت و مبارزه با مارکسیسم را سرلوحۀ فعالیتهای دینی و سیاسی خود قرار داد؛ مارکسیسمی که در اواخر عمر او با ناسیونالیسم عربی پیوند خورد و حزب بعث جلوهگر آن بود. او با دغدغۀ دینی و سیاسی بسیار چشم بر جهان فرو بست. بررسی زندگی او علاوه بر ریشهیابی بعضی از اندیشهها در فقه سیاسی، برای آگاهی از حوادث امروز عراق و ایران راهگشاست.