در تاریخ ادبیات، نویسندگانی که به یک موضوع تابو پرداختهاند، همواره مورد هجمهی شدیدی قرار گرفتهاند و بار انتقادات و سرزنشهای بسیاری را به دوش کشیدهاند. ژان لویی فورنیه یکی از نویسندگانی است که با صداقت از تفکرات شرمگین و احساس گناه خود در خلق فرزندانی معلول سخن گفته است. او زندگی سراسر عذاب و خالی از امید فرزندانش را با زبانی طنز و صمیمی به تصویر میکشد و گاهی با اعترافات کوچک از بار گناهان خود کم میکند. او در کنار زشتیها و سختیهای زندگی، از لحظات زیبا و عشق خالص به دو فرزندش سخن میگوید و آنها را دو پرندهی کوچک قُر کرده مینامد.
ماجرای کتاب «کجا میریم بابا» از تولد دو کودک ژان لویی فورنیه آغاز میشود. متیو و توما با دوسال اختلاف از یکدیگر به دنیا میآیند. آنها هر دو معلولیت جسمی و ذهنی دارند. این کتاب زندگی او و دو فرزندش را روایت میکند. ژان لویی که در کتاب پیشین خود با رفتارهای درست و غلط پدرش شوخی کرده بود، اینبار دو فرزند معلولش و احساسات خود را سوژهی اصلی این کتاب قرار داده است.
نام کتاب «کجا میریم بابا؟» از سوالات بیپایان توما الهام گرفته شده است. فورنیه زندگی با کودکان معلول خود را از زاویهای متفاوت تعریف میکند و حرفهای نگفتههای خانوادههایی را بیان میکند که در رنج و غم او شریک هستند. این کتاب از 89 حکایت خواندنی و شیرین تشکیل شده است.
متیو و توما، فرزندان ژان لویی فورنیه هستند. متیو از معلولیت شدیدتری نسبت به توما برخوردار است و تنها ارتباطی که با جهان پیرامون خود برقرار میکند، تقلید صدای ماشین است. توما دو سال کوچکتر است. او هنگامی که به دنیا میآید مانند یک کودک سالم بود. اما فورنیه و همسرش متوجه میشوند دومین فرزند آنها نیز مشکلات جسمی و ذهنی بسیاری دارد. فورنیه فرزندان خود را در آغوش خانواده بزرگ میکند، اما مشکلات متعدد بچهها و اختلافات خانوادگی باعث میشود او متیو و توما را به یک مرکز توانبخشی بفرستد و تنها آخر هفتهها را با آنها بگذرانند.
دنیای ماتیو و توما تنها به سیب زمینی سرخ شده و مکعبهای بازیش، و یک جملهی «کجا میرویم بابا» محدود میشود. در نهایت متیو بر اساس مشکلات جسمی شدی جان خود را از دست میدهد و فورنیه را با عذاب وجدان بسیار تنها میگذارد.
ژان لویی فورنیه نویسنده و طنز پرداز فرانسوی در نوزدهم دسامبر سال 1938 در فرانسه به دنیا آمد. او نویسندهای خوشفکر است که احساسات و رنجهای زندگی خود را با جملاتی ساده و روان بیان میکند. قلم کمدی و در عین حال سادهگرایی متنهای فورنیه او را به یک نویسندهی شاخص در این سبک بدل کرده است. اوج تواناییهای او را میتوان در کتاب «کجا میرویم بابا» مشاهده نمود. او این بار در نقش پدری ظاهر میشود که خاطرات خود و دو پسر معلول جسمی و ذهنی به نامهای توما و متیو را حکایت میکند. این کتاب محل بحث و مناقشات بسیاری بوده و احساسات صادقانهی فورنیه، انتقادهای فراوانی را به دنبال داشت. علاوه بر آن همسر سابق و مادرِ توما و متیو نیز واکنشهای فراوانی به این اثر نشان داد. علت این کار را میتوان روایت طنازانهی و صراحت بیان مطلق او از زندگی روزمرهی فرزندانش دانست. کتاب «کجا میرویم بابا»، با وجود حاشیههای فراوانی که ایجاد کرد موفق شد مهمترین جایزهی ادبی فرانسه به نام فِمینا را در سال 2008 از آن خود کند.
ژان لویی در مینیمالگرایی بی همتاست. او میتواند انبوهی از احساسات و هیجانات را در قالب جملات کوتاه و با کلمات محدودی بیان کند. او در نگارش داستانهای خود از ژرژ پرک، نویسندهی هموطن خود الهام گرفته است و از سبک «به خاطر میآورم» استفاده میکند. او با لحنی کودکانه مینویسد. جملات او ساده و روان است و پیچیدگیهای فلسفی و جملات و در تو در نوشتههای او جایی ندارد. طنز کلام او، اندکی تلخ است اما نمیتوان آن را یک کمدی سیاه تلقی کرد. او خالق آثاری مانند «بابام هیچوقت کسی را نکشت» و «من به جهنم نخواهم رفت» است
انتشارات نگاه کتاب »کجا میریم بابا» را با ترجمهی محمد جواد فیروزی در سال 1388عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است.
موسسۀ انتشارات نگاه از سال 1352 کار خود را بهعنوان ناشر مستقل عمومی با مدیریت علیرضا رئیس دانایی در تهران شروع کرد. این انتشارات با40 سال سابقه درخشان با انتشار کتابهایی درزمینهی شعر، رمان، نقد و نظریه، تاریخ، هنر، معرفی شاعران و نویسندگان مطرح جهان فیلمنامه و نمایشنامه، و روانشناسی و … طیف گستردهای از مخاطبان را با هر نوع سلیقهای با کتاب وکتابخوانی آشنا نمود. یکی از نکات قابل توجه دربارهی انتشارات نگاه، تنوع در آثار منتشرشده و سرلوحه قرار دادن خواستهی مخاطب در انتشار آثار گوناگون است. نشر نگاه از سال 1391 در حوزه شعر و داستان به جوانهای بااستعداد اهمیت ویژهای داده و در این زمینه استعدادهای نوظهوری را به جامعه ادبی معرفی کرده است.
کتاب «کجا میریم بابا» در دستهی کتابهای داستان طنز و سرگذشتنامه قرار دارد. و برای تمام گروههای سنی مناسب است تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 160 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 8 روز بخوانید.
کتاب «کجا میریم بابا» حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستان طنز و سرگذشتنامه را بخوانند مفید خواهد بود.
«توما همین چند لحظه پیش پا به عرصهی این دنیا نهاد. او بینظیر است. بور با چشمان سیاه و نگاهی سرزنده. او مرتبا لبخند میزند. این سرور و مسرت را هرگز فراموش نخواهم کرد.
خیلی خوب از آب درآمده است. یک شی گرانبهای ظریف. موهایش بور است. خسته نمیشوم. مرتب در بغل میگیرمش، با او ور میروم. بازی میکنم و به خندهاش میاندازمش.
یادم میآید که محرمانه به دوستان گفتم که حالا درک میکنم که داشتن یک بچه سالم معمولی یعنی چه.
از روزی که تومای ده ساله، پا توی ماشین کاماروی من گذاشت یک ریز به صورت یک عادت همیشگی تکرار می کند:«کجا میریم بابا؟»
بار اول جواب می دهم:« میریم خونه.»
یک دقیقه بعد، با آن حالت سادهلوحانه باز همان سوال را تکرار میکند، انگار چیزی در ذهنش گیر نمیکند. بار دوم میپرسد: «کجا میریم بابا؟» من دیگر جواب نمی دهم...
راستش خودم هم دیگر نمیدانم کجا میرویم تومای بیچارهی من.
با جریان آب میرویم. می رویم مستقیما تا خود دریا.
یک بچهی معلول، بعد دومی. چرا سومی نه، تا سه نشه بازی نشه...
کجا میریم بابا؟
میرویم توی اتوبان، در جهت مخالف رانندگی میکنیم.
میرویم به آلاسکا، خرسهای قطبی را نوازش میکنیم و خودمان را میاندازیم جلوشان. ما را میدرند و میبلعند.
میرویم به جستجوی قارچ. آمانیتا فالوئیدِس (نوعی قارچ سمی بدون پادزهر) میچینیم و باهاشان یک املت حسابی درست میکنیم. به دریا خواهیم رفت. میرویم روی شنهای روانش قدم می زنیم. شن ها ما را خواهند بلعید. به جهنم خواهیم رفت.
توما خونسرد و آرام ادامه می دهد: «بابا، کجا میریم؟» شاید قصد دارد رکوردش را بهبود ببخشد. به مرتبهی صدم که میرسد آدم دیگر نمیتواند جلوی خودش را بگیرد. میزند زیر خنده. با او آدم اصلا احساس ملال و دلتنگی نمیکند. توما خدای بامزه گیست.»
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب کجا میریم بابا اثر ژان لویی فورنیه بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان طنز و سرگذشتنامه میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 913.۳۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | ژان لویی فورنیه |
مترجم | محمد جواد فیروزی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | ?où on va, papa |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۱۰/۰۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 15,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من این کتابو چهار سال پیش خوندم. ولی دوباره که اسمشو دیدم تموم متناش. تموم حرفای این پدر برام تداعی شد.یه مرد با تمام عشق پدرانش و در عین حال ناچار بودنو گرفتاری هاش.اگه به داستان های درماتیک علاقه مندید.پیشنهاد میکنم از دستش ندید.
طنز تلخ، بی رحمانه و در عین حال بی آلایش و خودمانی که گاها تیشه به ریشه خود نویسنده میزند. روان و جذاب، جوری که مطمئنا در یک نشستن خوانش آن را تمام میکنید
کتاب بی نظیریه. همراه با تلخی شیرینیهایی داره . تو یه لحظه ممکنه هم ناراحت باشید هم بخندید.
عالی بوداون نگاه طنز آلودش وحسرت تلخ و وضعیتی که امیدی توش نیست وعشق خالصانه
کتاب سبک و مختصریه بیشتر شبیه یه گزارش بود می شد عمیق تر به موضوع پرداخته شه
نسخه چاپیش رو ۱۰سال پیش خوندم...دلپذیر و واقعا حس نویسنده رو تجربه می کنی
غمی سنگین برای کوکان ووالدین کودکان معلول بایک نگاه و پدران با امید
عاااااااالی ، ترجمه هم عالی
دوست داشتنی