
رازهای من
نسخه الکترونیک رازهای من به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره رازهای من
اواسط زمستان بود. نبض زمین کرخ افتاده و هنوز در خواب میزد. باد از زیر توده ابری تیره میوزید و سوز برف با خود میآورد. مِهی سرد، آسمانی خاموش، کوچهها خالی و اتاق او ساکت! پنجره را باز کرد تا اتاق دود و دَمی را که از شب قبل تا آن ساعت صبح از برکت رادیاتورها فرو داده بود، بیرون بدهد. باغ همسایه پیچیده در کفن برف آرمیده بود و به رویش لبخند میزد. صحنهای که چشم را از رشک میدراند. ناگاه هوایی تازه و سرد چنان به داخل هجوم آورد که انگار میخواست بالاپوش از تنش بِکنَد! هوای تازه و پاک را با همه گنجایش شُشها فرو برد. سفیدی چشمان فروزانش از چاک پلکهای آن که اندکی مورّب بود، درخشید.
نظرات کاربران درباره رازهای من