وقتی در صحنهی فیلمبرداریِ یکی از فیلمهایم در شهر نیویورک ایستاده بودم، این کلمات را شنیدم، این جمله مثل پرتوی نوری به قلبم نفوذ کرد. زمانی که در حال صحبت با یکی از دستیارانم بودم، این جمله را بهطور اتفاقی در میان حرفهایش، دربارهی موضوع دیگری به من گفت: هیچ رویدادی تحتعنوان اتفاقی بد برایم پیش نمیآید، بلکه تمام اتفاقات باعث یادگیری و رشد من میشوند. تابهحال تجربه کردهاید گاهی چیزی را میشنوید یا میخوانید یا میبینید که عمیقاً به آن احتیاج داشتهاید، ولی اصلاً متوجهش نبودهاید؟ این لحظه برای من اینگونه بود. از نظر احساسی، جسمی و روحی، تحلیل رفته بودم، شش ماه بود که دور از خانه درحال فیلمبرداری پروژهای پیرامون یک موضوع سخت بودم. سومین سالی بود که بدون هیچ وقفه و استراحتِ ذهنیای روی پروژههای سنگین کار میکردم. بدون هیچ آخرهفتهای که کاملاً بیکار باشم، و بیوقفه درحال انجام کارهای طاقتفرسای ذهنی و جسمی بودم. احساس میکردم تصمیماتی که گرفتهام باعث آشفتگی و نقصان درونیام شدهاند تا پرورش و آزادی آن؛ و هرروز و به روشهای مختلف باعث نابودی تدریجیام میشدند.