در زمانهای قدیم که هنوز امپراتوری چین برقرار بود، دختری به نام مِی در یک روستای کوچیک زندگی میکرد.
نزدیک فصل بهار بود و مِی اصلا حس خوبی بهش نداشت و از این فصل متنفر بود بخاطر این که زمان بهار یعنی گرسنگیِ نیان.
نیان اژهای ترسناکی بود که در گذشته بر اون سرزمین، حکمرانی میکرد.
بعد از گذشت چندسال یک جنگجوی افسانهای با گفتن جملاتی کاری کرد تا اژدها طلسم بشه و بخاطر همین موضوع، نیان مجبور بود داخل کوهی در زیر دریا مخفی بشه.
اما هر بار که فصل بهار میشد، اژدهای بیرحم از مخفیگاهش بیرون میومد تا شکمِ خالیش رو از غذا پر کنه.
نیان عاشق خوردن دختر و پسرهای کوچولو بود.