هجده ماه مانده است و حالا نیما اَرکانی حامد نمیتواند بعضی شبها بخوابد. چراکه هجده ماه دیگر کسی "برخورددهندهی هادرونی بزرگ" را در سوئد روشن خواهد کرد. و وقتیکه آن دستگاه روشن شود، میلیونها پروتون با سرعت نور درون حلقهی بستهای به پرواز درخواهند آمد تا اینکه به هم محکم برخورد کنند، محکمتر از هر ذرهی زیر اتمی که تاکنون بر روی سیارهی زمین باهم برخورد کرده است. اینیکی از بزرگترین، پرهزینهترین آزمونهای تجربی تاریخ انسان است. و اگر ارکانی حامد درست بگوید، این اثباتی خواهد بود برای اینکه کیهان، در هراندازهای تابع قوانین مشترک است – از کوچکترین کوارکها تا بزرگترین سیاهچالهها همه و همه مانند هم عمل میکنند. یا این که، اثبات میکند که ارکانی حامد اشتباه میکند.
جستار برای یافتن نظریهی همهچیز یک کار بیهوده است. و ارکانی حامد یکی از چند هزار فیزیکدانیست که اخیراً به آن دل خودش کرده است.در ۱۹۲۰ زمانی که برای اولین بار انیشتین آن را مطرح کرد منطقی به نظر میرسید. اگر "نسبیت عام" کیهان را از دور توضیح میدهد – مثلاً این که چرا جاذبه، زمین را به دور خورشید میچرخاند – و "مکانیک کوانتوم" کیهان را از فاصلهی نزدیک توضیح میدهد – مثلاً اتمها و پروتونها و نوترونها به الکترومغناطیس و نیروهای ضعیف و قوی چگونه واکنش نشان میدهند پس قطعاً باید راهی برای ادغام این دو نظریه باهم وجود داشته باشد. بالاخره، چه در اندازهی کیهانی و غولآسا یا چه خیلی کوچک و خُرد، ذرات یا نیروهایی که دنیا با تابعیت از آن عمل میکنند همگی در لحظهی خاستگاهی و نخستین به وجود آمدهاند. باز با وجود این، انیشتین شکست خورد. و در این خلال، فیزیکدانهای دیگر نیز به به همان کوچهی بنبست شلوغ برخوردند، چراکه مانند او ایدههایشان مشکلدار و غیر قابل اثبات بود.