خاطرات سعید ابوطالب از اسارت وی توسط نیروهای آمریکایی در عراق ماجرا از زمانی آغاز شد که من برای ساخت مستندی با موضوع شرایط عراق بعد از آغاز حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۲میلادی) به این کشور سفر کردم تا مستندی برای شبکه دو تلویزیون ایران بسازیم که اگر تمام میشد نامش را «مرداب سرزمین افسانهها» میگذاشتیم و اما نشد.
در این مأموریت محمدناصر پورصالحی که پیش از این در سالهای دفاع مقدس کنار هم بودیم و تجربه ساخت مستند صبرا و شتیلا را با هم در لبنان داشتیم و سهیل کریمی که کمی پیش از این سفر او را میشناختم و در تولید مستند «رقص فقر» و «گزارشی از شرق» همراهیام کرده بود، حضور داشتند. من و سهیل دهم تیرماه در مسیر کوت به حله به اسارت تفنگدارهای دریایی آمریکا درآمدیم و چهار ماه بعد آزاد شده، از مرز شلمچه توسط نیروهای انگلیسی تحویل مقامات ایران شدیم و...
- بخشی از کتاب:
... من برمیگردم. برمیگردم و یکراست سراغ خانه محمدعطیه میروم در نشانی منطقه الشعب نهایه الفرتات، جنب الجامع... تا به همسر جوانش بگویم که او زنده بود و هر شب با یاد تو چشمهایش خیس میشد.
امیدوارم خضر لبنانی و مصطفای عراقی و ناصر ایرانی و عبدالرحمن سوری و نبیل سیاه و ابو مریم مسیحی و احسان ترک و عامر حکیم و یوسف بامرام و آن سودانی با موهای مجعد که با شلوار کوتاه در اردوگاه دنبال کسی میگشت تا با او بات بات بازی کند، از دست شما جان سالم به در ببرند. وقتی برمیگردم شما دیگر اینجا نیستید...