- دربارهی کتاب:
چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو، روایت امروزی اتللوی شکسپیر است. بازیگر اتللو به رابطهی نامزدش، بازیگر دزدمونا و بازیگر نقش کاسیو ظنین است، در حالی بازیگر یاگو در این ماجرا نقشی ندارد، اما عشق امیلی بازیگر نقش همسر یاگو، به بازیگر اتللو سوی دیگر پیچیده شدن این روابط چند وجهی است اما اینها همان کلیشههای رایج سریالهای آبکی است اگر شیوهی روایت رهنما چنین نبود. رهنما برای فرار از ابتذال درونذات روابط انسانی و به جای تاکید بی دلیل و سانتیمانتال روی آنها از آن مرکززدایی کرده است. حالا دیگر مساله روایت و درام رهنما، روابط آدمها نیست. ما درگیر واقعیت روابط نیستیم...آن مسایل خاله زنکی که در زندگی روزمره به اندازه کافی وقت و انرژیمان را میگیرد کانون درام نیست و به مرور و در طول اجرا از ریخت میافتد و آنچه مهم میشود مسالهی بازیگر اتللو با خود مفهوم بازیگری و البته همراه همیشگیاش مردن و زنده شدن است. (این یادداشت نوشتهی آقای رفیق نصرتی است و در سایت ایرانتئاتر منتشر شده است)
- از متن کتاب:
" چند شب پیش تئاتر که تموم شد، توی محوطهی بیرون مشغول امضا کردن دستمالِ یکی از تماشاگرها بودم که اتفاق عجیبی افتاد. دختر کوچولویی با چشمهای سبزآبی و موهای بلوند فرفری دستمالشُ داد امضا کنم. گفتم تئاتر ما مناسب سنّ تو نبوده عزیزم. خودشُ کشید عقب. «با کی اومدی اینجا؟». دور شد و گفت تو اونی نیستی که نشون میدی اتلّو! گفتم اون اتلّو که روی صحنه بود مُرد. من بازیگرشم. گفت فکر کردی من نفهمیدم اَلکی مُردی! گفتم این تئاتره؛ دروغئه. گفت دورغ تویی. تو میدونستی. تو داشتی همه رُ به کُشتن میدادی. «هی... من کیُ به کُشتن میدادم؟... دستمالت!...».