از دیرباز تا کنون اندیشمندان شیعی در آوردگاه دوگانههایی چون دنیا و آخرت، عقل و وحی، فلسفه و ایمان، جنگ و صلح و.... راهی میانه پیمودهاند و با تکیه بر اصل رصین عدالت، هر یک از طرفین این دوگانهها را در جایگاه شایسته خود نشاندهاند و حق هر یک را به کمال ادا کردهاند. به جز اندکی، در تاریخ تشیع هیچ گاه کفه ترازو بیجهت به سوی یکی متمایل نشده است چرا که گفتمان عدالت همواره سرلوحه گفتمان غالب شیعی بوده است، به علاوه آن که اصل عدل همواره از اصول مذهب شیعه بوده است.
یکی از دوگانههایی که امروز بیش از دیگر همتایان خود، به صحنهای برای گفتگو بدل شده است، دوگانه فقه و اخلاق است. از سویی عدهای که آنان را روشنفکر دینی نامند، به بهانه تبیینی اخلاقمدارانه از دین، تیغ برنده نقد خود را به سوی فقه نشانه رفتهاند و دین فقاهتی را عامل کجفهمی و پسرفت معرفی میکنند. و از دیگر سوی گروهی روی عنایت از اخلاق ستاندهاند و فرهنگ اخلاقی دین را جایگاهی در استنباط و اجرای احکام الهی نمیبخشند. این هر دو رویکرد از گفتمان عدالت محور شیعی به دور است.
در دوران اخیر عدهای از اندیشمندان در حل این دوگانگی کوشیدهاند لکن برای اخلاق جایگاهی فراتر از ضمانت اجرایی حقوق اسلامی لحاظ نکردهاند. بیشک احکام و قوانین، اعم از الهی و بشری، جز با نیروی پر توان اخلاق تجلی عملی پیدا نمیکند و عامل قدرت را به تنهایی یارای نهادینهسازی عمل به قانون نیست.