درباره مطالعات فرهنگی، مصرف فرهنگی و زندگی روزمره در ایران
مطالعات فرهنگی در ایران حوزه جدید و ناشناختهای است. در عینحال پرسش از چیستی مطالعات فرهنگی پرسشی بیسرانجام است، زیرا طرفدارانش اشکال متعدد و تصاویر متنوعی از آن عرضه کردهاند. نویسندگان مجموعه حاضر ادعای کاوش در همه قلمروها و جنبههای آن را ندارند، بلکه هدف مورد توافق نویسندگان گشودن دریچهای از مطالعات فرهنگی به روی علاقمندان است. در سالهای اخیر، در هر گوشه و کنار صدایهای بسیاری از مطالعات فرهنگیِ محلی به گوش رسیده است. از آنجا که مطالعات فرهنگی در ایران نوپاست، سعی کردیم تا بخشی از صدایی باشیم که بناست از ایران شنیده شود.
مطالعات فرهنگی، مصرف فرهنگی و زندگی روزمره عنوان مجموعه مقالاتی است که در سمینارها و همایشهای جهاد دانشگاهی در طول سالهای گذشته فراهم آمده است. هدف این سمینارها آشنایی با مباحث مطالعات فرهنگی و کاربست آن در جامعه ایران بود. نویسندگان کلیه مقالات را بازنگری کردهاند و گاه تغییراتی اساسی اعمال کردهاند. برخی نویسندگان ترجیح دادهاند تا مقالات حالت خطابهای خود را حفظ کند و برخی دیگر سعی کردند تا سبکی نوشتاری بدان ببخشند. فصل مطالعات فرهنگی و قلمروهای پیشرو به معرفی کلی و مناقشات موجود در حوزه مطالعات فرهنگی اختصاص یافته است. در بخش دوم بر مصرف فرهنگی تاکید شدهاست و در فصل نهایی زندگی روزمره در جامعه ایران مورد کاوش قرار میگیرد.
الف) مطالعات فرهنگی و قلمروهای پیشرو: قلمروهای مطالعات فرهنگی متکثر و گشوده است، بنابراین، قلمروهای پیش رو محدود به موضوعات معینی نیستند. در طول شکلگیری مطالعات فرهنگی، مناقشات بسیاری در باب تعیین حد و مرز آن در گرفته است. به یک معنا، مناقشه و بحران به منزله بخشی از ضرورت مطالعات فرهنگی درک میشود. مجموعه مقالاتی که در این بخش فراهم شدهاند طیفی از نظرات مختلف را در بر میگیرند.
مقاله رضایی به معرفی تاریخچه مطالعات فرهنگی اشاره دارد. در این مقاله شکلگیری مطالعات فرهنگی از دریچه مناقشه در باب مفهوم فرهنگ پیگرفته میشود. در عینحال نویسنده بر گفتمانهای چندگانه مطرح شده توسط هال تاکید میورزد. منتظرقائم برخصلت ضد رشتهای مطالعات فرهنگی اشاره میکند و همینطور به پیامدهای این حوزه در مطالعات رسانهای میپردازد. مفاهیمی چون مخاطب و مصرف در مطالعات فرهنگی تعریفی جدید مییابند. یعنی همانطور که مصرف خلاقانه تعریف میشود، مخاطب نیز مصرفکننده منفعل محصولات رسانهای نخواهد بود.
کچویان از زاویهای انتقادی به موضوع مینگرد. از این لحاظ دیدگاههای ایشان با مباحث مطرح شده در این کتاب متفاوت است. کچویان ضمن تاکید بر تفاوت جامعهشناسی فرهنگی با مطالعات فرهنگی، اعتقاد دارد که برای فهم مطالعات فرهنگی باید آن را در برابر جامعهشناسی فهم کرد. تاکید ایشان بر فهم بنیادهای معرفت شناسانه است. او با منظری انتقادی معتقد است که پروژه مطالعات فرهنگی به مدرنیته امکان میدهد آخرین بازماندههای سنت را هم از بین ببرد.
مقاله جامعهشناسی فرهنگی بوردیو اگرچه در حوزه مطالعات فرهنگی نمیگنجد، اما از این بُعد که تفاوتهایی را با مقاله کچویان درباب جامعهشناسی فرهنگی و مطالعات فرهنگی آشکار میسازد، مقاله سودمندی به نظر میرسد.
از سویی دیگر، مقاله «چرخش فرهنگی» در پی شرح یکی از دقایق مهمی است که نقشی اساسی در شکلگیری مطالعات فرهنگی داشته است. سیطره امر فرهنگی و کسوف امر اجتماعی از پیامدهای چنین رخدادی بودهاند. «چرخش فرهنگی» به معنای گذار از اقتصادگرایی به فرهنگ، گذار از ایدئولوژیهای اقتصادی به گفتمان، و تاکید بر قابلیتهای بنیادین فرهنگی در ایجاد یک جهان اجتماعی و اقتصادی خاص است. عوامل متعددی زمینه پیدایش این رویکرد در نظریه اجتماعی شدهاند که اهم آنها عبارت است از گذر از جامعه مدرن به جامعه پسامدرن، انتقادات چندگانه، بهویژه فرهنگی، از صنعت و تکنولوژی معاصر، انتقاد به عامگرایی و منطق اروپامداری که در این مقاله از آن به امپریالیسم فرهنگی یاد میشود. نویسنده ضمن بررسی موضوع چرخش فرهنگی، به بررسی عوامل موثر بر شکلگیری این رویکرد در ادیبات اجتماعی کنونی میپردازد.
دکتر عاملی در مقاله «دوجهانیشدنها و دوفضاییشدن فرهنگ»، تعامل بین فرهنگ ملی و احساس تعلق ملی را در دو فضای جهانیشده جدید بررسی میکند. ایده دو جهانیشدن و دو فضایی شدن عاملی میتواند افقی جدید پیشروی پروژه مطالعات فرهنگی، به خصوص در جامعه ایران، بگشاید. عاملی معتقد است پارادایم دو فضایی شدن فرهنگ، سنت مطالعات فرهنگی را به چالش میکشد. از آنجا که افقهای پیش روی مطالعات فرهنگی گشوده است، میتوان سخن ایشان را اینگونه تعبیر کرد که واقعی ـ مجازی شدن فرهنگ عرصهای جدید بهروی مطالعات فرهنگی میگشاید که پیشینیان مطالعات فرهنگی به آن نپرداخته بودند.
مقاله خرید به قلمرویی دیگر از مطالعات فرهنگی میپردازد. ردپای مطالعات خرید و مصرف از مطالعات جامعهشناسانه پیگرفته میشود و در نهایت دلالتهای آن برای مطالعات فرهنگی بازگو میشود. مقاله خرید میتواند توجه ما را به بخشی دیگر از این حوزه مغفول در جامعه ایرانی سوق دهد.
طلوعی در مقاله ایدئولوژی و گفتمان در مطالعات فرهنگی کوشیده است تا با نقل نظر متفکران این حوزه نحوه تبدیل مفهوم ایدئولوژی به گفتمان را توضیح دهد و تا حدی به نظریههای گفتمان نیز پرداخته است. این مقاله هرچند مجموعهای از آرای صاحبنظران است، اما به این دو مفهوم کلیدی در مطالعات فرهنگی (ایدئولوژی و گفتمان) اشاره دارد؛ حوزهای که به مطالعات ایدئولوژی نیز معروف بوده است.
ب) مصرف فرهنگی: مطالعات مصرف در مطالعات اقتصادی و بازار ریشه دارد، اما از ابتدای قرن بیستم جامعهشناسان به مقوله مصرف به عنوان پدیدهای فرهنگی توجه کردند. در نیمه دوم قرن بیستم مصرف به یکی از مفاهیم کانونی در مطالعات اجتماعی شد، در عین حال دریچه مصرف منفذی مهم برای مباحثات مطالعات فرهنگی بودهاست. از نقد مصرف به مثابه عملی انفعالی گرفته تا مصرف به عنوان کرداری مبتنی بر مقاومت مباحثی بودهاند که در این سنت شکل گرفته است. همچنین، گستره مفهوم مصرف از مصرف کالاهای مادی به مصرف کالای رسانهای گسترش یافته است. در مقاله مصرف فرهنگی، تاریخچه تطور نظریه مصرف براساس الگوی سه پارادایم مسلط بحث میشود و دلالتهای هر یک برای مطالعات فرهنگی روشن میگردد. سپس، یکی از مهمترین سویههای مطالعه مصرف در زمانه ما در مقاله بدن و فرهنگ مصرفی کاویده میشود. مصرف به نحو عجیبی با بدن مرتبط شده است، به نحوی که در کنار مباحث چرخش فرهنگی، برخی از چرخش بدنی یعنی تاکید بر بدن مادی این دنیایی هم یاد کردهاند. مصرف در کنار چنین بدنی معنا مییابد.
موضوع رسانه و مصرف نیز امروزه به یکی از مهمترین موضوعات در مطالعات فرهنگی بدل شده است. مصرف تولیدات رسانهای و چند معنایی بودن متون رسانهای و خلاقیت خوانندهها و مخاطبان در خوانش متون یکی از مهمترین مباحث روز است. با این حال راودراد نگاه انتقادی خود را به مصرف رسانهای زنان حفظ کرده است، به این معنا که نقشهای کلیشهای از طریق رسانهها و تولیدات آن بین زنان مصرفکننده ایرانی تثیبت میشود.
رضایی در مقاله مصرف تلویزیون نیز در کنار توجه به چند معنایی دیدن متن، هنوز به سلطه ایدئولوژی از طریق تلویزیون اعتقاد دارد. تاکید رضایی این است که چند معنایی بودن متن و خلاقیت در خوانش را باید با توجه به شرایط اجتماعی و گفتمانی هرجامعه درک کرد. به این معنا که دسترسی گفتمانی عاملی تعیینکننده در امکان خوانشهای بارورتر است. فکر میکنم رضایی و راودراد در مورد جامعه ایران برحقاند که به سلطه ایدئولوژیک از طریق رسانهها باور دارند. در واقع تلویزیون در ایران «به مثابه تنها بازی در شهر» عمل میکند. به این معنا که تلویزیون در جامعه ما رسانهای فراگیر و در دسترس است و در عین حال، سایر رسانههای رقیب به آسانی در دسترس افراد قرار نمیگیرد.
ج) زندگی روزمره ایرانی: تامل در مدرنیته ایرانی از خلال زندگی روزمره دریچه دیگری است که مطالعات فرهنگی در ایران میتواند به آن توجه کند. خصوصا در مطالعات غیر متن محور این مفهوم میتواند افق جدیدی پیش روی محققان بگشاید. مطالعات اتنوگرافیک فضاهای شهری چون مراکز خرید و کافیشاپ و سایر فضاهای مرتبط در شهر میتواند جای خود را در مطالعات فرهنگی باز کند. مطالعه اتنوگرافیک یکی از روشهای ارزشمند در مطالعات فرهنگی است. روشن است که اتنوگرافی در اینجا صرفا توصیف رویدادهای شهری نیست بلکه بیش از هرچیز با تفسیر و تامل انتقادی مرتبط است.
جوکها و دیوارنوشتهها نیز که موضوع مورد بحث در این فصل هستند مطالعات متن محور را به زندگی روزمره و قلمرویی غیر از تولیدات رسانهای به معنای مرسوم آن معطوف میکنند.
در پایان، لازم است از همه همکارانم در گروه پژوهشی مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران و به طور خاص خانم وجیهه جوادینیا که زحمت زیادی در تایپ و صفحهبندی کتاب کشیدند قدردانی کنم. به خصوص به دوستانم محمد رضایی، حسین میرزایی و وحید طلوعی که در انتشار این مجموعه نقش بسزایی داشتند درود میفرستم. از همکاران و استادانم در دانشگاه تهران که ضمن مشارکت در همایشهای مطالعات فرهنگی، مشقت ویرایش مقالاتشان را برای آمادهسازی کتاب تحمل کردند نیز تشکر میکنم.
عباس کاظمی