مسئله پوشش و بهطور خاص حجاب در جامعه ایران از دیرباز به عنوان مسئلهای حیاتی و هویتبخش مدنظر بوده است. بررسی تنوع لباسها در میان اقوام مختلف این سرزمین و در کنار آن، برجسته ساختن وجوه اشتراکی که همگی آنها را به «لباس ایرانی» تبدیل میکند، در کنار واکاوی نقاط افتراقی که تفاوتها و تنوع در نگرشهای اجتماعی، فرهنگی، زیباشناختی و حتی اقتصادی و سیاسی را در مناطق مختلف کشور بازنمایی میکند، میتواند ما را به فهمی ژرفتر و دقیقتر از فرهنگ ایرانی رهنمون شود.
در دوران معاصر اما موضوع پوشش وجهی برجستهتر یافته است. مواجهه جامعه ایرانی با فرهنگ مدرن که به شکلی تهاجمی بر آن وارد شد، ورود اختراعات و اکتشافات نوین به کشور که فرایندهای ارتباطی را تسهیل بخشید و امکان آشنایی هر چه بیشتر اقوام را با یکدیگر میسر ساخت، تحولات جغرافیایی سدههای اخیر و جدا شدن بخشهایی از سرزمین ایران ـکه البته هرگز به انفکاک فرهنگی آنان منجر نشد- و همچنین تحولات سیاسیـ اجتماعی گستردهای که جامعه ایرانی را ـ همانند بسیاری از جوامع دیگر- دستخوش تغییرات نمود، همگی عواملی هستند که به شکل جدی در تحولات پوششی مردان و زنان ایرانی در این دوران بازنمایی شدهاند.
به تعبیری دیگر، میتوان مدعی شد که پرداختن به این قبیل موضوعات از چشمانداز تحول در پوشش اعضای جامعه، دریچهای را به روی ما میگشاید که تبیین تحولات اجتماع ایرانی در دوران معاصر را در کلیت آن بسیار روشنتر و سادهتر خواهد نمود.
اما این تنها یک وجه ماجراست. حجاب و پوشش نه تنها از این عوامل متاثر شده است، خود نیز بر سیر تحولی آنان تاثیراتی عمیق داشته و حتی در مواردی به عامل محوری در فرایندهای تحولی تبدیل شده است. نمونههایی چون ماجرای کشف حجاب رضاخان، اجباری شدن تغییر لباس سنتی ایرانی به لباسهای مدرن فرنگی، تلاش برای یکدستسازی لباس در سرتاسر کشور در دوران پهلوی، و در نهایت بازگشت به حجاب بهمثابه ابزار ارتباطی و پیامرسان انقلابی در دوره انقلاب اسلامی، تنها مثالهای برجسته این موضوع هستند که بررسی هر یک از آنها میتواند فهمی راسختر را از جامعه و فرهنگ ایرانی به ما عرضه نماید.
کتاب حاضر با تمرکز بر متون تولید شده در عرصه ادبیات در دوران اخیر به دنبال آن است که از تحول پوشش و نقش آن در تحول فرهنگی در جامعه ایرانی معاصر پردهگشایی نماید. با توجه به اینکه ادبیات در شکلدهی به تغییرات اجتماعی سترگ سدههای اخیر و همچنین بازنمایی و تفسیر آن سهمی بهسزا داشته است، به نظر میرسد پرداختن به وجوه مختلف این دگرگونیها از منظر ادبیات فارسی میتواند فرصتی مغتنم را در اختیار پژوهشگران و متفکران قرار دهد تا با تأسی بدان، طرحی جامع
و متناسب را از روند حرکت اجتماعیـ فرهنگی ایرانی عرضه نمایند. به این لحاظ، پژوهش حاضر را میتوان فرصتی مغتنم در نظر داشت که از یکسو با تمرکز بر موضوع پوشش در جامعه، به واکاوی این مسئله خطیر اجتماعی در ایران معاصر میپردازد و از سوی دیگر با ابتنای تحلیلها و تفسیرهای خود بر متون ادبی تولید شده در این دوران در زمینه ادب فارسی، شیوهای بدیع و جالبتوجه را برای تبیین و تفسیر پدیدههای اجتماعی به دست میدهد.
پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در راستای فعالیتهای خود در زمینه بررسی علمی موضوع پوشش و حجاب از منظر فرهنگی، به انتشار اثر حاضر اهتمام میورزد، بدان امید که بدینوسیله سهمی را در روند پژوهش و تدقیق درباره پدیدهها و موضوعات مهم اجتماعی کشور ادا نموده باشد.