مجرم مادرزاد روایت زندگی مصیبتبار راوی است از ستم و تبعیض، و نگاهی موشکافانه و تحلیلی است به آن تبعیضها در قالب شرحی جذاب، جسورانه، طنزآمیز و به دور از اغراقهای معمول در اینگونه کتابها. این کتاب روایتی جسورانه است، بیش از هر چیز چون نویسنده از روزگاری دور و مردمانی که در دسترس نیستند روایت نمیکند، تقریباً هرکسی که نام میبرد زنده است و به مدد رسانههای جمعی و شبکههای مجازی در دسترس. او نمیتواند مانند بسیاری از پناهندهها و مهاجران و ماجراجوها و جهانگردانی باشد که تا همین دو دهه پیش، بهراحتی و به سلیقۀ بازار، داستانهای خیالی را به نام خاطرات روانه بازار میکردند و دربارۀ ماجراها و آدمهای خیالی یا واقعی، هر چه دوست داشتند (یا فکر میکردند دیگران دوست دارند) به خورد مخاطب میدادند. ترور نوآ یک چهرۀ شناختهشدۀ بینالمللی و شاید شناختهترین چهرۀ زندۀ آفریقای جنوبی در سطح جهان است که آدمهای داستانش آدمهایی واقعی و نزدیک و زنده، در حد مادر و برادر و ناپدری و پسرخاله و رفقای دهپانزده سال پیشاند. خاطراتش هم از جنس نوستالژیهای تاریخی مانند جنگ جهانی دوم و جنبشهای دانشجویی دهۀ ۱۹۶۰ نیست که خودبهخود برانگیزانندۀ عواطف و احساسات بعضی از خوانندگان باشد و مخاطبان تضمینشدهای از این دست داشته باشد. برای نقل خاطره از بیست سال پیش که هنوز رنگ نوستالژی روی آن ننشسته، باید حرفی برای گفتن داشت و وقتی حرف از زندگی شخصی خود و اطرافیانی باشد که فردای انتشار آن را میخوانند باید محتاط و عاقبتسنج هم بود؛ اما او نهفقط روایت بیپردهای از زندگی خود و اطرافیانش و جامعهای که در آن بزرگ شده میدهد که فهرستی از خلافکاریهایش هم ردیف میکند: از تکثیر و فروش سیدیهای موسیقی غیرمجاز تا خرید و فروش اموال دزدی و حتی سرقت. جالبتر اینجاست که بعضی از این خلافها را پس از هجدهسالگی انجام داده و وقتی یک چهرۀ سرشناس جهانی مثلاً با ذکر نام آهنگها به تکثیر و فروش غیرقانونی آنها اعتراف میکند، یعنی خودش را برای تعقیب قانونی احتمالی هم آماده کرده است. خاطره و اعتراف پیرمردی هشتادساله از سرقت کوچکی که شصت سال پیش از فروشگاهی انجام داده که چهل سال است نشانی از آن نیست حرفی است و اعتراف یک ستارۀ صحنه و رسانه به اینکه دهپانزده سال پیش آلبومهایی را تکثیر و قاچاق میکرده که مصنفان و مالکان معنوی آنها زنده و حاضر هستند حرفی است دیگر. خاطراتش هم از قهرمانبازی به دور است؛ بیشتر با کودکی و نوجوانی آدمی بدشانس، توسریخور، فرودست و [دستکم در روابط عاطفی] بیدستوپا و تحقیرشده طرفیم؛ از نویسندهای که با تعمدی معنادار به موفقیتهای بعدی و موقعیت فعلیاش چندان اشارهای نمیکند.