- معرفی کتاب صوتی آتشگاه:
کتاب صوتی آتشگاه نوشته احمد مدقق، روایتی جذاب از چند نوجوان است که در یک روستا زندگی میکنند، روستایی که تحت سلطهی خان است. این کتاب با گویندگی زهرا حسنی، توسط مجموعه کتاب صوتی قناری منتشر شده است.
- درباره کتاب صوتی آتشگاه:
این کتاب قصه پسر نوجوانی به نام حبیب است که در بلوطک زندگی میکند. در این روستان خان را روباه خطاب میکنند اما اگر آدمهایش این کلمه را بشنوند مردم را فلک میکنند. حبیب و دوستش و تصمیم میگیرند خانهی خان را آتش بززند اما این میان حبیب خواسته و ناخواسته درگیر ماجراهایی هیجانانگیز و خطرناکی میشود. در کنار خط اصلی داستان ماجرایی فرعی را هم در روستای بلوطک پیش میگیریم و نویسنده با روایت جذاب خود خواننده را با خودش به دنیای تازهای میبرد.
- بخشی از کتاب آتشگاه:
شکلات. بوی شکلات. این تمام چیزی بود که حبیب از پودر برقک میدانست. کاش به شیخ ناصر گفته بود که ساختن پودر برقک را یاد ندارد. تنها راهی که به فکرش میرسید رفتن به قلعۀ خان بود. میتوانست مثل بار قبل پنهانی به آن جا برود و از شکاف صخرههای پشت قلعه خودش را پیش پدرش برساند.
ولی چطور؟ اگر پَر داشت میتوانست از آن فاصلۀ بلند به کف حیاط قلعه بپرد. از تصور اینکه دوباره به آن باریکهراه پشت قلعه برود، دچار هیجان شد. راهروی باریکی در شیب تند صخرههای پشت قلعه که پای آهو هم لیز میخورد. اگر از صدای سگهای خان در آن شب نترسیده بود، هیچوقت آن جا را پیدا نمیکرد و به فکرش هم نمیرسید چنین مخفیگاهی وجود داشته باشد. به آن راهروی باریک و دیوارهای چسبناکش فکر کرد.
خجسته گفته بود «آتش رنگی پدرت بوی شکلات میداد». لایۀ چسبناک دیوارۀ باریکهراه هم بوی شکلات میداد. نکند پودر برقک را از آن درست میکردند. شکلات. بوی شکلات. شاید راهش همین بود. اگر اینطور بود، باید قبل از اینکه ظاهر برسد تا با او بالای کوه آتشگاه برود، خودش را پشت قلعه میرساند و از کنارههای دیوار آن لایۀ چسبناک را میتراشید.
از خانهشان بیرون دوید. دیوار کاهدان و مرغانچۀ خالی را دور زد و از سراشیبی جاده سمت جنگل حرکت کرد. از جنگل، چوب بلندی پیدا میکرد تا اگر سگها مزاحمش شدند از خودش محافظت کند. تمام راه را دوید و به نزدیکیهای قلعه که رسید سرعتش را کم کرد. قلعه ساکت به نظر میرسید و کسی آن اطراف دیده نمیشد. کمرش را خم کرد و از پشت علفزارهای اطراف قلعه شروع به حرکت کرد تا خودش را به صخرههای پشت قلعه برساند.
نویسنده، تلاش در خوری جهت نوشتن یک داستان خوب، به ویژه برای نوجوانان داشته است، اما برخی مشکلات ساختاری عصر، از جمله عدم توضیح دقیق و کافی در مورد موقعیت فیزیکی و مکانی که ماجرا اتفاق میافتد _ هر چند که ظاهرا روستای بلوطک، صرفا ساخته تخیل نویسنده است _ و عدم شکل گیری درگیری پُر کشش دراماتیک بین قهرمان قصه و ضد قهرمانان، از جذابیتهای اثر کاسته است.