
عاشقم ھست یا نه؟
ﭼﻪ رفتارهایی ﺑﯿﻦ ھﻤﺴﺮان ﻧﺸﺎن از ﻋﺸﻖ اﺳﺖ؟
نسخه الکترونیک عاشقم ھست یا نه؟ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره عاشقم ھست یا نه؟
ما در طی سالها کار بر روی زوجهایی که در روابطشان دچار مشکل بودهاند، به این نتیجه رسیدهایم که الگوی ثابتی برای یک رابطه عاشقانه حقیقی یا پخته وجود ندارد. ما روابط عاشقانه متفاوت اما رضایتبخش و بامعنایی را بین زوجها، جدا از عللی که آنها را بهسوی هم کشانده است، مشاهده کردهایم. درنهایت تعجب دیدهایم که این روابطِ رضایتبخش، الزاماً با معیارهای حاکم بر جامعه در مورد رابطه «پخته و بامعنا» منطبق نبودهاند. زوجهایی که طبق آن معیارها ممکن است ناپخته، ناشاد و نامهربان تلقی شوند، در عمل بسیار شاد بودهاند، یکدیگر را دوست داشتهاند و رابطهشان را رضایتبخش دانستهاند. به همین ترتیب زوجهایی که طبق معیارهای جامعه بهنظر میرسید «رابطه خوبی» باهم دارند، در عمل بسیار ناراحت و ناراضی بودند و درباره عشقشان نسبت به یکدیگر بهشدت تردید داشتند. بهتدریج برایمان روشن شد که هیچ معیار واحدی وجود ندارد که روابط را تنها براساس آن بتوان مورد قضاوت قرار داد، بلکه معیارهای متعددی در این مورد وجود دارد. ما کمکم برای کشف معیارهای مناسب، بهجای اینکه روی معیارهای اجتماعی ـ فرهنگیِ بیرونی تکیه کنیم، به درون خود روابط نگریستیم. ما با گوش دادن دقیق و بدون تعصب به آنچه مردم درمورد آرزوها، انتظارها، نیازها و ارزشهایشان در روابط عاشقانه میگفتند، به چهار الگوی روشن و منسجم یا همان کهنالگوهای رابطه رسیدیم. ما این کهنالگوها را بهصورت چهار ساختار روانی مجزا دیدیم که در ترکیب با یکدیگر، عشقهای واقعی توصیف شده در این کتاب را تشکیل میدهند. ما در مسیر ارائه نگرشمان، مطالب متعددی را که در آنها تلاش شده بود روابط نزدیک توضیح داده شوند، تجزیهوتحلیل شوند، بهبود یابند و درک شوند، مرور کردیم. ما دریافتیم سازوکارهایی که آنها ارائه کردهاند، طیفی از سادهترین طرحهای مبتنی بر کلیشههای جنسی تا مطالعات پیچیده پیرامون ماهیت عشق را دربرمیگیرند و از تحقیقات مجلات تا پژوهشهای دقیق در مورد تأثیر ویژگیهای شخصیتی، اجتماعی و سابقه شخص بر موفقیت ازدواج و رضایت زوجین را شامل میشود. اما جدا از میزان تمرکز و سطح پیچیدگی این تلاشها، برای ما روشن شد که بیشتر آنها حاوی تعصبات صریح یا ضمنی نویسندگان آنها درباره عشق و رابطه هستند. چنین تعصباتی اغلب اوقات با دیدگاههای حاکم بر فرهنگ جوامع بشری در مورد مشخصه یک رابطه عاشقانه خوب و پخته منطبق هستند؛ مانند مساوات، احترام متقابل، خودکفایی، مسئولیت، دلسوزی و تعهد. در موارد دیگری تعصب فرهنگیِ حاکم، در ظاهر به نفع دیدگاه دیگری چون رفع نیازهای هریک از زوجین برای عشق بیقیدوشرط و پذیرش کامل، رد شده است. بهنظر ما حتی بهترین دیدگاه از بین این دیدگاهها، تنها بخشی از تصویر را توصیف میکند و هیچ یک از آنها طیف کامل روابطی را که بنابر تجربه ما میتوانند همزمان پخته و رضایتبخش باشند، در خود جای نمیدهد. وقتی مردم با استفاده از معیارهای جامعه یا هر معیار دیگری، درستی و پختگی روابط را ارزیابی میکنند، تفاوتهای معتبر و صحیح روابط به رسمیت شناخته نمیشوند و باعث سوءتفاهم میشوند. نگرش متفاوت ما به روابط عاشقانه، ارکان مستحکمی را برای ارج نهادن به واقعیتِ تفاوتهای موجود در افراد و زوجها عرضه میکند. وقتی تنها یک معیار واحد را برای ارزیابی روابط بهکار میبریم، به احتمال قوی معنای حقیقی و اهمیت نگرشها و رفتارهای افراد مختلف از دست میرود و به نتیجهگیریهای نادرست و زیانبار میانجامد. باورهای متعصبانه و بالقوه مخربی چون روابط «خوب» و «بد» میتوانند روی خودِ زوجها و کسانی که آنها را میشناسند و دلسوزشان هستند اثر بگذارد و مشاوران و درمانگرانی را نیز که زوجها برای درخواست کمک به سراغشان میروند، تحتتأثیر قرار دهد. دیدگاهی که معیارهای متفاوتِ ارزیابیِ روابط را ارائه میدهد، ما را قادر میسازد تا روابطی را که متفاوت با روابط خود ما هستند یا با آنچه که بهعنوان روابط پخته یا مناسب تعیین کردهایم فرق دارند، مورد توجه قرار داده و درک کنیم. بهعنوان مثال، همه ما تجربه ملاقات با زوجی در میهمانی شامی را داشتهایم که با دیدنشان فکر کردهایم چرا آنها باهم هستند و چرا رابطهشان دوام یافته است. آنها در ظاهر، وجه مشترک چندانی باهم ندارند یا بارها در حضور دیگران بههم توهین کردهاند. شاید یکی از آنها بینهایت ساکت و دیگری بسیار پرسروصدا بهنظر برسد یا شاید هر دوی آنها از دست یکدیگر نزد سایر مهمانان شکایت کنند. شاید در ظاهرِ رابطه آنها چیزی کم نباشد، اما «انگار آنها بههم نمیخورند». ما چطور چنین نتیجهگیریهایی میکنیم؟ ما معمولا از روی معیارهای درونی خودمان درباره روابط دیگران قضاوت میکنیم. به احتمال زیاد فکر میکنیم که معیار خودمان معیار صحیح است و اگر رابطهای تفاوت چشمگیری با معیارهای ما داشته باشد، رابطه «خوبی» نیست. اما بهنظر ما، برای درک و داوری درباره روابط عاشقانه، ابتدا باید تفاوتهای آنها و تأثیر این تفاوتها بر افراد درگیر در رابطه را درک کنیم. این تفاوتها در کهنالگوهای چهارگانه «ساختارهای روانی» که تشخیص دادهایم میگنجند. تنها با درک این ساختارها و نحوه ظهور آنها در رابطه عاشقانه دو نفر میتوانیم قضاوت منصفانهای درباره اینکه رابطه خاصی برای زوج مربوطه «خوب» است یا نه، داشته باشیم. کتاب عشقهای واقعی، پایه و اساس لازم برای تشخیص انواع متفاوت اما رضایتبخش روابط عاشقانه را عرضه میکند. این کتاب ازطریق مثالهای متعدد و روزمره نشان میدهد که انواع بسیار متفاوتی از روابط «پخته» و رضایتبخش وجود دارد و توضیح میدهد که چرا و چطور همه آنها تجلیات «عشق حقیقی» هستند. ما دریافتهایم که بینش، بصیرت و دانش عملیای که زوجها از راه درک نگرش ما کسب میکنند، میزان قدردانی و پذیرش یکدیگر را در بین آنها تا حد زیادی بهبود میبخشد و زمینه مناسبی برای حل کشمکشها و حفظ عشق حقیقی در رابطهشان فراهم میسازد.
نظرات کاربران درباره عاشقم ھست یا نه؟