- درباره کتاب صوتی اعترافات آقای ایکس:
کتاب صوتی «اعترافات آقای ایکس» حاصل رابطهی دوستانهی نویسنده کتاب، «رابرت اتکینسون» با یکی از اعضای کنگرهی آمریکا (آقای ایکس) است. آشنایی و دوستی آقای ایکس و رابرت منجر به ردوبدل اطلاعاتی محرمانه از کنگرهی آمریکا و شکلگیری این کتاب شد.
- خلاصه از کتاب صوتی اعترافات آقای ایکس:
رابرت اتکینسون، نویسندهی کتاب پیش رو که تا سال ۲۰۰۷ ویراستار «هید وی ریپورت» بود، خبرنامهای را با موضوع سفرهای تجملی و با نام مستعار «اندرو هارپر» تاسیس کرده بود. این خبرنامه به خاطر ارائهی گزارشهای منصفانه و نقدهای معتبر از هتلها و اقامتگاههای سراسر جهان، در مجلات معتبری همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، یو اس دی تودی، فوربس و نشنال جئوگرافیک تراولر و... معرفی میشد و مورد توجه بسیاری از مردم قرار میگرفت. مخاطبان او بیشتر افراد مشهور، مدیران ارشد اجرایی و روسای کل برخی شرکتها بودند. بیشتر آنها خواهان صلح و آرامش بودند و به دنبال مکانهایی میگشتند تا از شلوغی دوری کنند. دوازده نفر از اعضای کنگره از مشترکین خبرنامهی او بودند که آقای ایکس هم یکی از آنها بود؛ مرد خوشبرخوردی که به خاطر عشق به سفر و علاقهی شدید رابرت اتکینسون به سیاست، خیلی زود بین آنها روابطی دوستانه برقرار شد. علاوه بر اینها، اتکینسون سردبیر مطبوعات و رئیس ستاد انتخاباتی دو نفر از اعضای مجلس نمایندگان در دههی ۱۹۷۰ نیز بود. سرانجام آن دو با هم دوست شدند و به یکدیگر اعتماد کردند. آنها علاوه بر موضوعات مورد علاقهی خود، اطلاعات محرمانهی کنگره آمریکا را نیز ردوبدل کردند. پس از یک سال، گفتوگوهای آنها شکل محرمانهای به خود گرفت و آقای ایکس به افشاگریهای باورنکردنی در مورد کنگره روی آورد که بسیاری از آنها رابرت را آشفته میکرد. به طور معمول بعد از هر دیدار، رابرت اتکینسون اظهارات آقای ایکس را یادداشت میکرد تا آنها را از یاد نبرد. او پیش خود فکر میکرد که آقای ایکس بعد از کنارهگیری از کنگره، در کتابی شامل گفتوگوهای خودش این کتاب را منتشر خواهد کرد. تا بعد از بازنشستگی رابرت، آنها هر از گاهی یکدیگر را ملاقات میکردند. یکی از همان روزها رابرت به آقای ایکس گفت که در حین صحبت با او از گفتههایش یادداشت برداشته و اتفاقا یک کپی از آنها را به او داد. آقای ایکس ابتدا عصبانی شد و احساس کرد که از اعتماد او سوءاستفاده شده و در عالم دوستی خیانت دیده است. اما رابرت به او اطمینان داد که در مورد گفتوگوهایشان با کسی حرفی نزده و بدون رضایت او هرگز کاری نخواهد کرد. به نظر میرسید که آقای ایکس قانع شده است، اگرچه تا هشت ماه تمایلی به صحبت کردن با رابرت نداشت. اما یک روز، به طور غیرمنتظره با رابرت تماس گرفت و از او خواست که به صورت محرمانه قرار ملاقاتی را تنظیم و در مورد یک مسئلهی خصوصی با یکدیگر صحبت کنند. رابرت بعد از یک هفته به واشنگتن رفت و آقای ایکس را در یک هتلآپارتمان ملاقات کرد. پس از یک گپوگفت کوتاه، آقای ایکس پرسید که آیا هنوز هم دستنوشتههای اولیهی گفتوگوهایشان موجود است یا نه؟ رابرت پاسخ مثبت داد و گفت که طبق قولی که داده است، موضوع را با کسی در میان نگذاشته است. آقای ایکس در پاسخ به او گفت که: «من چندین بار کپی مطالب را مطالعه کردم و میخواهم بگویم که تو از قول من خیلی خوب و درست، همهچیز را بازگو کردهای. دوست دارم این جرات را پیدا کنم که در مورد وضعیت نامطلوب و مسائل داخلی این شهر، همانطور که با تو صحبت کردهام، با دیگران نیز در ملا عام و بیپرده صحبت کنم. سیاست بیرحم است و من شهامت آنکه اسم خودم را لکهدار کنم و از خودم خاطرهی بدی به جا بگذارم، ندارم. من نمیخواهم با این کار باعث شرمندگی خانواده و همکارانم در کنگره بشوم و خودم را از پیشرفتهای آینده محروم کنم».
بنابراین آقای ایکس راضی به انتشار گفتهایش شد، اما تمایل نداشت که هویتاش آشکار گردد. اصرار او برای اینکه ناشناس باقی بماند، به این دلیل بود که او تصویر هراسانگیزی از سوء عملکرد سازمانی را ترسیم کرده بود، که در صدر آن سیاستمداران فریبکار هممسلک خودش قرار داشتند. آنها کسانی بودند که قدرت را به دست گرفته و بهرههای پولی را با دست و دلبازی خرج میکردند. او معتقد بود که واشنگتن از تمئن عقب افتاده است و رو به سقوط میباشد و متاسفانه کنگره نیز همین روال را طی میکرد.
او پس از آن در ملاقات با رابرت تغییراتی جزیی در رونوشت اظهاراتش اعمال کرد تا ضمن شفافسازی اطلاعاتش در مورد اعضای کنگره که با خودش همدوره بودند، برخی از اطلاعات را بهروزرسانی کند. آقای ایکس اذعان داشت که: «به آینده کنگره و واشنگتن امیدوار نیستم. زیرا نظام سیاسی آن، از هم گسیخته شده است. هیچکس نمیداند که باید چه کار کند. هیچکس وظیفهی خودش را نمیداند، همه درگیرند و خودشیفتگی، بیتفاوتی و حماقت بیداد میکند. با اینکه اکثر مردم از تغییر شرایط خود دست کشیدهاند، من صدای فریادها و اعتراضاتشان را میشنوم، اما این اصلا به این معنا نیست که قرار است آنها دست به اقدام خاصی در این زمینه بزنند. کنگره با رواج فرهنگ خودخواهی و فساد، مفهوم دموکراسی را وارونه جلوه میدهد. تمام ترس من از این است که این مسائل عمیقا ریشهدار شود و نیاز باشد که ما برای سامان بخشیدن به اشتباهاتی که پای صندوق رایگیری رخ میدهد، دست به شورش بزنیم و برای ایجاد هرگونه تغییر معناداری در شیوهی کشورداری، به اعتراضات خشونتآمیز دست بزنیم.»
- تم کتاب اعترافات آقای ایکس:
اعترافات آقای ایکس بدون هیچ دخلوتصرف و اظهاراتی از زبان خود آقای ایکس، نوشته شده است و محتوای آن بر اساس موضوع، در ۱۳ فصل ارائه شده داست. این کتاب کمحجم، داستانسرایی نیست بلکه مجموعهای از اظهارات تحریکآمیز آقای ایکس میباشد. مخاطبان حرفهای متوجه خواهند شد که بسیاری از اظهارات آقای ایکس جدید نیستند و طی سالهای متمادی در مطبوعات به صورت تکهتکه چاپ شدهاند. او رفتار خشونتآمیز و اظهارات وقیحانه در بین هیئت انتخابکنندگان و اعضای کنگره را محکوم میکند.
رابرت اتکینسون دربارهی آقای ایکس اینطور میگوید: «نترسیِ او من را یاد گزارشگر افسانهای اخبار تلویزیون، هاروارد بیل انداخت که از شنوندگان با التماس میخواست که دیدشان را گسترش بدهند و فریاد بزنند: به درک که من کاملا خل و چلام. اصلا هم نمیخوام به این موضوع فکر کنم».
او در فصل پایانی کتاب، به این نکته اشاره میکند که بسیاری از مردم نیز در مواقع لزوم برای حفظ منافع شخصی، ذهنشان را به روی حقایق میبندند.
درباره رابرت اتکینسون:
رابرت اتکینسون نویسنده و سردبیر برجستهای است که تاکنون برای نشریات بزرگی همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، ایالات متحده آمریکا و فوربس کار کرده است. او در حال حاضر در آیداهو، یکی از ایالتهای غرب آمریکا زندگی میکند.