در چند سال اخیر، مسئله ارتباط حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر به مناقشهای فعال در سطح بینالمللی بدل شده است. علت این امر آن است که مالکیت فکری و حقوق بشر، هر دو، گفتمان مسلط عصر ما شدهاند. تصویب موافقتنامه "ابعاد مرتبط با تجارت حقوق مالکیت فکری" ("تریپس") در ضمن تأسیس سازمان تجارت جهانی که پاسخی بود به نیاز روزافزون کشورهای توسعه یافته به حمایت بینالمللی یکپارچه و قوی از تولیدات دانشمحور و محصولات فکری، منشأ این مناقشه بوده است. این موافقتنامه که برای تمامی اعضای سازمان الزامی است، حقوق مالکیت فکری را با تجارت بینالمللی پیوند میزند و با ایجاد تغییراتی در نظام بینالمللی مالکیت فکری به سود حمایت قویتر، آن را به سازوکار اجرایی مؤثر و کارآمد سازمان تازه نفس تجارت جهانی مجهز میکند. با سپری شدن مهلت اجرای «تریپس» برای کشورهای در حال توسعه، این دسته از کشورها خود را در تنگنای شدیدی یافتند، زیرا حمایت تشدید یافته از محصولات و فرآیندهای مشمول مالکیت فکری که عمدتاً در کشورهای توسعه یافته تولید میشود، به معنای افزایش هزینه دسترسی و استفاده از این محصولات و فرآیندها بود. از سوی دیگر، شتاب روند جهانی شدن که منافع آن به صورتی نابرابر توزیع میشد، موجب بروز مشکلات اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و فقیر شده بود. این پیآمدها نیز به نوبه خود به اهمیت یافتن حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منتهی گشت که از هنگام ظهور جنبش بینالمللی حقوق بشر، گرفتار رقابت سیاسی شرق و غرب شده بود.
مشارکت کنندگان در مناقشه حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر را نهادهای رسمی بینالمللی حمایت از حقوق بشر و حمایت از حقوق مالکیت فکری، اندیشهوران و سازمانهای مختلف دولتی و غیردولتی تشکیل میدهند. از هنگام طرح این مناقشه، دو رویکرد کاملاً متمایز در این صحنه شکل گرفته است: در یک سو، برخی از فعالان حقوق بشر بر ناسازگاری حقوق مالکیت فکری با طیف گستردهای از حقوق بشر، بهویژه در حوزه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اصرار میورزند. در سوی دیگر، طرفداران حمایت قوی از مالکیت فکری، معتقدند که این دو نهاد حقوقی تعارض آشتی ناپذیر ندارند و دولتها میتوانند تعهدات خود را به موجب هر دو نظام بینالمللی حقوق بشر و مالکیت فکری به صورتی متوازن به اجرا درآورند.
تحقیق حاضر تلاشی است در مشارکت عالمانه در مناقشه فوق و سنجش واقعبینانه نسبت و رابطه حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر. موضوعی که این تحقیق برگزیده است سه ویژگی مهم دارد: تازگی، میان رشتهای بودن و گستردگی. هرچند حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر هر کدام به تنهایی موضوع تازهای نیستند ولی بررسی ارتباط آنها، مسئله نوپیدایی است. تازه بودن موضوع تحقیق به این معناست که محقق در قلمرو آشنا و مسیر همواری قرار ندارد. او در سرزمینی گام مینهد که حدود آن روشن نیست؛ جادهای که رهروان زیادی از آن عبور نکردهاند و علائم راهنما ندارد. میان رشتهای بودن موضوع، مستلزم احاطه نسبی و آشنایی کافی با هر دو حوزه مالکیت فکری و حقوق بشر است. متأسفانه آنچه تاکنون به طور جسته و گریخته در زمینه ارتباط این دو حوزه نوشته شده حاکی از این است که نویسندگان، عمدتاً فقط از یک حوزه برخاستهاند. طرفداران حقوق بشر، اطلاعات چندانی از زیروبم نظام حقوقی مالکیت فکری نداشتهاند و هواداران مالکیت فکری هم به دانش کافی از حقوق بشر مجهز نبودهاند. از اینرو، کسی که در صدد بررسی رابطه حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر است باید به اندازه کافی با هر دو حوزه آشنا باشد.
اما گستردگی موضوع بر کسی پوشیده نیست. حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر، هر دو، شاخهای تنومند از دستآورد حقوقی جامعه بشری هستند. حقوق مالکیت فکری، موضوعاتی گوناگون و متنوع را در خود جای داده و تاریخچهای از تحول و توسعه را در دو سپهر داخلی و بینالمللی پشت سر نهاده است. هر یک از سه موضوع اصلی سنتی مالکیت فکری، یعنی حقوق پدیدآورندگان (کپیرایت)، حق اختراع و علائم تجاری به قدری گستردهاند که تبحر در همه آنها تقریباً ناممکن شده است. در اطراف هر موضوعی، شبکه پیچیدهای از مفاهیم، قواعد، آیینها و نهادهای حقوقی در نظامهای ملی و بینالمللی شکل گرفته است. علاوه بر تنوع موضوعات و نظامهای حقوقی مالکیت فکری، شماری از نظریههای توجیهی و دیدگاههای نظری و فلسفی مربوط به ماهیت مالکیت فکری هم وجود دارد. نظام بینالمللی حقوق بشر هم هر چند قدمتی به درازای نظام بینالمللی مالکیت فکری ندارد و در آغاز داعیهای متواضعانه داشت، امروزه به شاخهای گسترده و مستقل در حقوق بینالملل تبدیل شده و انواعی از حقوق را دربرگرفته است.
سه خصوصیتی که برای موضوع تحقیق حاضر برشمردیم به وضوح، پیچیدگی آن را نمایان میکند. کاملاً روشن است که نگارنده با موضوعی بسیط و تکسنگ مواجه نبوده و به راحتی نمیتوانسته است در سنجش رابطه مالکیت فکری و حقوق بشر حکمی واحد و قطعی صادر کند. با این همه، همچنان که از عنوان تحقیق برمیآید، رویکرد اصلی نگارنده این است که حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر دشمن طبیعی یکدیگر نیستند و البته یار غار هم نیز نمیتوانند باشند، بلکه تعاملها و تعارضهایی میان آنها وجود دارد. منظور ما از تعامل، تأثیر سازنده و مثبت و تقویت و حمایت متقابل میباشد. حقوق مالکیت فکری از جهات گوناگون و به شیوههایی متفاوت به گسترش، تعمیق، معنادار کردن و پیشبرد ارزشهای حقوق بشری کمک میکند و حقوق بشر نیز به حمایت از حقوق مالکیت فکری به عنوان حقی بشری برمیخیزد. وجوه تعامل این دو دستآورد گرانسنگ حقوقی بیش از آن است که گمان میرود. بهطور کلی، حقوق بشر در جامعه برخوردار از رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، معنا و عمق بیشتری پیدا میکند و حمایت از حقوق مالکیت فکری، هم به دلایل نظری و هم بر اساس مطالعات تجربی، از شرایط و لوازم چنین توسعهای است. از سوی دیگر، هر یک از دو نظام حقوقی، پنجرههایی به روی یکدیگر در قالب محدودیتها، استثناها و انعطافپذیریها گشودهاند که میتواند در برطرف کردن نگرانیهای متقابل تا حدود زیادی مؤثر باشد. با وجود این نمیتوان تعارضها میان حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر را انکار کرد. از نظر ما تعارض تنش، درگیری، اختلاف شدید، عدم تحمل و در نهایت، نفی و طرد است.
ترسیم دامنه و چارچوب یا به عبارتی، ساختار تحقیق کنونی از سه عامل متأثر بوده است: عامل اول ارتباط و اهمیت مسائلی بوده است که باید بررسی میشد. طبیعی است همه موضوعاتی که در نظام بینالمللی مالکیت فکری به نظم در آمدهاند با همه حقهای بشری شناخته شده در نظام بینالمللی حقوق بشر ارتباط نمییابند. از بین موضوعات یاد شده، چهار موضوعِِِِ کپیرایت یا حقوق پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری، حق اختراع، علائم تجاری و اسرار تجاری یا اطلاعات افشا نشده، توان برقراری ارتباط با حقوق بشر را دارند. کپیرایت بیشترین و ملموسترین ارتباط را با حق آزادی بیان برقرار میکند. کپیرایت دسترسی به آثار حامل اندیشه و اطلاعات و استفاده از بیان دیگران را محدود میکند. از طرف دیگر، آزادی بیان، متضمن حق دسترسی به اندیشهها و اطلاعات است و محدود به استفاده از بیان متعلق به خود شخص در انتقال اندیشهها و اطلاعات نیست. کپیرایت ممکن است با افزودن هزینه دسترسی به آثار ادبی و هنری با حقِِِّ بر آموزش و پرورش نیز که متضمن دسترسی به مطالب آموزشی است، ارتباط پیدا کند، اما نوع بحث رابطه کپیرایت و حقّ بر آموزش و پرورش با بحث ارتباط کپیرایت و آزادی بیان تفاوتی ندارد و هرگز به اندازه آن مهم نیست. علائم تجاری، ارتباطی ضعیف و دوردست با آزادی بیان پیدا میکند؛ مثلاً، ممکن است شخص یا گروهی از اشخاص، در بیان اندیشهها و انتقال اطلاعات، از علائم حمایت شده استفاده کنند یا آنها را دستکاری کنند. اسرار تجاری یا اطلاعات افشا نشده ممکن است با آزادی بیان که متضمن دسترسی به اطلاعات است تعارض بیابد، اما در اینجا هم بررسی حق دسترسی به اطلاعات و اندیشهها در ضمن بحث از رابطه کپیرایت و آزادی بیان، ضرورت پرداختن مستقل به این مسئله را از میان میبرد. از میان حقهای بشری که با حق اختراع ارتباط مییابند، حقِّ بر سلامتی، بیشترین بحث را برانگیخته است. حق اختراع به دارنده آن، حقهایی انحصاری میدهد تا مانع بهرهبرداری دیگران از اختراع موضوع حمایت شود. این حقها موجب افزایش هزینه دسترسی به امکانات مربوط به سلامتی، بهویژه داروهای مورد نیاز برای پیشگیری و مداوای بیماریها میشود. با توجه به این نکات، در این تحقیق، کپیرایت و آزادی بیان و حق اختراع و حقِّ بر سلامتی به عنوان کانون بحث از رابطه حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر انتخاب شدهاند.
عامل دوم در ترسیم ساختار تحقیق کنونی، محدودیت فضای تحقیق بوده است. چنانچه قرار بود به همه موضوعات مرتبط با تحقیق، بخش مستقلی اختصاص مییافت، بیگمان حجم این نوشتار بسیار بیش از حجم کنونی آن میشد. این عامل در کنار عامل اول، توجیهکننده ساختار فعلی تحقیق میباشد. عامل سوم، گرایش نگارنده به انجام تحقیقی روشن و شفاف بوده است. این قلم بهخوبی واقف بود که برخی نهادها و نویسندگان، حقوق مالکیت فکری را در کلیت آن با حقهای بزرگی چون حقّ بر توسعه و حق تعیین سرنوشت یا حقوق ملتهای بومی سنجیدهاند، اما این نوع از بحثها سرشار از کلیگویی و ابهام است. تنوع موضوعات مالکیت فکری و نیز حقهای بشری مانع از آن میشود که بحث در سطح کلی جریان بیابد. به علاوه، در زمینه حدود و محتوای حقهای بزرگ، هیچ توافقی وجود ندارد و همین امر مانع انجام تحقیقی روشن میشود. به نظر میرسد که این سه عامل کاملاً میتواند منطق ساختار تحقیق حاضر را فراهم کند.
شیوه تحقیق حاضر توصیفی ـ تحلیلی است. به نظر نگارنده، بازخوانی زوایای اصلی کپیرایت و حق اختراع از چشمانداز حقوق بشری، از یک سو و آزادی بیان و حقِّ بر سلامتی از منظر حقوق مالکیت فکری، از سوی دیگر، نقشی اساسی در یافتن ارتباط آنها دارد. در واقع، اندیشه محوری تحقیق کنونی این است که با داشتن این دیدگاهها، مسیر ارزیابی رابطه کپیرایت و آزادی بیان و حق اختراع و حقّ بر سلامتی تا حدود زیادی طی میشود. نداشتن تصویری درست از مفهوم مالکیت فکری، مبانی توجیهی آن، دنیای درونی و پیچیده کپیرایت و حق اختراع، محدودیتها و استثناهایی که گرداگرد آنها وجود دارد، عدم آشنایی صحیح با نظام بینالمللی حقوق بشر، عناصر سازنده آزادی بیان، محدودیتهای این حق بشری و نیز نداشتن درکی درست از حقّ بر سلامتی و قلمرو و دامنه تعهدات برخاسته از آن، مانع دستیابی به سنجشی واقعنگر از رابطه حقوق مالکیت فکری و حقوق بشر میباشد.
تحقیق کنونی، در سه فصل عرضه میگردد: فصل اول تحت عنوان «پیشزمینهها» به علل بروز و پیشینه مناقشه، مفهوم مالکیت فکری و مالکیت فکری به مثابه حق بشری میپردازد. این فصل جنبه مقدماتی دارد و مطالب آن مستقیم یا غیرمستقیم در سراسر تحقیق به کار آمده است. فصل دوم که شاید هنر اصلی تحقیق را به نمایش میگذارد، به بررسی کپیرایت و آزادی بیان اختصاص دارد. در این فصل، ابتدا تصویری از مسائل کپیرایت ارائه میشود که بیشترین ارتباط را با آزادی بیان دارد. این تصویر را نباید به دیده آموزشی نگریست، زیرا نگارنده سعی کرده است به معرفی زوایای پنهان کپیرایت بپردازد. آنگاه مسائل اساسی آزادی بیان که باز بیشترین ارتباط را با کپیرایت دارد به دقت مطرح شده است. پس از این دو تصویرگری، تعامل و تعارض کپیرایت و آزادی بیان مورد بحث قرار گرفته است و در فصل سوم، با عنوان حق اختراع و حقّ بر سلامتی، به بررسی جداگانه این دو موضوع و سپس ارزیابی رابطه آنها پرداخته شده است.
با آنکه تحقیق حاضر را میتوان مبسوطترین نوشتار در موضوع خود قلمداد کرد، قطعاً نمیتوان آن را عاری از کاستیها و نارساییها دانست. بخش زیادی از این کاستیها را میتوان با نظر به گستردگی و تازه بودن موضوع توجیه کرد. به علاوه، زمان کوتاه برای انجام دادن چنین تحقیق مفصلی و نیز خصلت میان رشتهای آن و البته بضاعت اندک نگارنده هم میتواند بخش دیگری از کاستیها را موجه سازد. نهایت سعی نگارنده بر رعایت اقتصاد در نگارش و پرهیز از کلیگویی بوده است. امید که در نظر اساتید بزرگوار و اصحاب فکر و اندیشه مقبول افتد.
این تحقیق در اصل رساله دکترای نگارنده در حقوق بینالملل عمومی است که در زمستان سال ۱۳۸۴ در دانشگاه شهید بهشتی دفاع شده بود که با اصلاحاتی در متن و به روزرسانی به شکل کنونی درآمده است. از این رو فرض میدانم از استادانی که در مقام راهنما، مشاور و داور این جانب را کمک کردند تشکر و قدردانی کنم: دکتر اردشیر امیرارجمند؛ دکتر سید جمال سیفی؛ دکتر سید محمد قاری سید فاطمی؛ دکتر میر قاسم جعفرزاده؛ دکتر حسین مهرپور؛ دکتر سید محمد هاشمی؛ دکتر سید حسین صفایی؛ دکتر محمود صادقی. همچنین بر خود لازم میدانم از کلیه کسانی که در انجام این تحقیق و به خصوص در دسترسی به منابع و آثار مرتبط با موضوع یاریم کردهاند، تشکر و قدردانی نمایم. بخش زیادی از این منابع از طریق مکاتبه با اندیشوران و نویسندگان تهیه شده است و بسیاری از صاحب نظران با ارسال آثار خود بر نگارنده منت نهادند. بخش مهم دیگر منابع مورد استفاده، از طریق کتابخانهها و دادهپایگاههای الکترونیکی به دست آمده است. در این بین، خصوصاً لازم میدانم از اشخاص ذیل قدردانی نمایم: پیتر دراهوس، جاستین هیوز، جرمی والدرون، جکوب کورنیدس، دنیل سلرمایر، دیوید نیمر، روث گانا اوکدیجی، سیدمسعود موسوی کریمی، فیلیپ کوله، کارل ولمن، کیث ماسکس، لاورنس هلفر، مارگارت جی. رادین، نیل نتانل، وندی جی. گوردن و ویلیام فیشر.