نسبت دین و دولت و یا قدرت و سیاست با آموزهها و باورهای دینی در بیشتر نظریههای دینی و سیاسی به گونهای مطرح شدهاند. یکی از مهمترین ادیانی که نسبت دین و سیاست را به گونهای جدی در خود دارد؛ دین زرتشت میباشد. دیانتی که در حدود هزار سال (پ. م)، به وسیله پیامبر ایرانی عرضه شد و در طول دوران باستان به چنان گسترش و قدرتی دست یافت که ۱۵۰۰ سال، ساختارهای سیاسی و قدرت حکومتی پادشاهی هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان را به طور مستقیم و فعالانه و یا غیرمستقیم تحت تأثیر قرار داد. مری بویس در آخرین اثر خود حتی آیین زرتشت را کیش رسمی هر سه پادشاهی ایران باستان میداند. جدا از اهمیت جایگاه و گسترهی نفوذ آموزههای زرتشت در تاریخ باستانی ایران، نقش دین به عنوان تنها منبع برای آگاهی و دانایی و همچنین تنها مرجع پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشری در روزگاران نخستین، نیز قابل توجه و یادآوری است. حداقل پیرامون تاریخ ایران و نقش دیانت زرتشت این امر صادق است. در ایران باستان دیانت و متون دینی زرتشت، در پیوند و همبستگی با موبدان، به عنوان کسانی که دانش دینی را در قالب یک طبقه در خویش مختصر کردهاند، تنها مرجع آگاهی و دانایی میباشند. اساساً در این دوره آگاهی و دانش و خردمندی چیزی خارج از دین و دینآگاهی نیست.