سال ۱۳۶۵ که تدریس فلسفۀ جدید با عنوان «از بیکن تا هیوم» در گروه فلسفۀ غرب دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بهعهدۀ نگارنده گذاشته شد، از خوشآمد روزگار با دانشجویانی مواجه شدم که بهراستی جویندگان دانش و مشتاقان حکمت بودند. به آنچه در کلاس درس گفته میشد، قانع نمیشدند و پیوسته پرسشهایی میکردند و مسائلی پیش میکشیدند که مقتضی شرح و تفصیل بود، اما متأسفانه آن وقت در این زمینه منابع به زبان فارسی اندک و پراکنده بود و کتاب جامعی که فراگیر و مختص فیلسوفان این دوره باشد، در دسترس نبود. البته من بحسب وظیفه کتابهایی دربارۀ برخی از فیلسوفان این دوره از جمله: اسپینوزا و بیکن ترجمه کردم و نوشتم و همچنین مقالات متعددی نگاشتم که در مجلّات علمی دانشگاه تهران به چاپ رسید و در این مجموعه از آنها استفاده شده است، اما به نگارش کتاب مستقلی توفیق نیافتم. دورۀ ریعان شباب و جوانی برقآسا سپری شد و زمان کهولت و پیری فرا رسید و خود را از انجام این مهم ناتوان یافتم، اما از بخت مساعد روزی در دفتر گروه فلسفه در محضر دو تن از استادان جوان زباندان و نکتهسنج و فلسفهفهم، آقایان دکتر سیدمحمدرضا حسینی بهشتی و دکتر محمود خاتمی از تصمیم دیرین خود سخن گفتم و از آن بزرگواران یاری خواستم. خوشبختانه پاسخ مناسب و مساعد یافتم و بنا بر این شد که نگارش بخش بیکن، هابز و اسپینوزا بهعهدۀ من باشد. آقای دکتر بهشتی هم دورۀ رُنسانس و نوزائی و عصر جدید دکارت و لایبنیتس و افلاطونیان کمبریج و آقای دکتر خاتمی مشرب تجربهگرایی جان لاک، مالبرانش، بارکلی و هیوم را بنویسند. برنامه به خوبی پیش رفت و کتاب آمادۀ چاپ شد و انتشارات دانشگاه تهران چاپ آن را تقبل کرد، اما ناگهان موانعی پیش آمد که از جمله مسافرتهای پیدرپی آقای دکتر خاتمی به خارج از کشور و بیماری اینجانب بود، در نتیجه انتشار کتاب به صورت مجموعه، عملی نشد و پس از مشاوره بنا بر این شد که هر کسی نوشتۀ خود را جداگانه و در هر جایی که میخواهد با مسؤولیت خود به چاپ برساند.
بر خود فرض میدانم از جناب آقای دکتر سید محمدرضا بهشتی استاد فلسفۀ دانشگاه تهران، دامت توفیقاته، که با صبر و حوصله و دقت نظر تلفظ لغات و اصطلاحات و اسامی لاتینی را ملاحظه فرموده و علاوه بر آن متن کتاب را قرائت و اینجانب را بر اشتباهاتی که در آن رخ داده بود، آگاه ساختند و نیز از آقای دکتر یوپ لامیر
(Joep Lameer) هممیهن اسپینوزا که عکس خانۀ وی را در اختیار من قرار داد، تشکر کنم و همچنین از مسؤولان «صندوق حمایت از پژوهشگران کشور» که مساعدتهای مالی کردند و از رئیس و کارمندان انتشارات دانشگاه تهران که وسائل چاپ کتاب را فراهم آوردند، سپاسگزارم.
امید است این وجیزه مورد استفادۀ دانشجویان و طالبان فلسفه قرار گیرد و فرزانگان را بکار آید و از من ناتوان همچون اثر ناچیزی در صفحۀ روزگار باقی بماند.
والسّلام
محسن جهانگیری