طبری و تاریخش
ابوجعفر محمدبن جریربن یزیدبن کثیربن غالب طبری مشهور به جریر طبری، زادهی سال ۲۲۴ در آمل همهچیزدان، مورخ، مفسر و فیلسوف ایرانی نویسنده کتاب تاریخ طبری مشهور به پدر علم، تاریخ و تفسیر است. جریر طبری در عین تاریخنگار بودن مفسری پرتوان نیز بود، وی کتاب تاریخ طبری را نگاشت که در آن وقایع به ترتیب سال تنظیم شده و تا سال ۳۰۲ هجری را در برمی گیرد. تاریخ طبری مرجع عمده تاریخ جهان و ایران است، همچنین این کتاب در واقع منبع عمده تمام کسانی واقع شدهاست که بعد از طبری به تالیف تاریخ اسلام پرداختهاند. طبری از سنین پیش از نوجوانی در زادگاهش طبرستان به فراگرفتن فنون و دانش از جمله مبحث علم و عرفان مشغول گردید. پس از فراگرفتن مقدمات علوم در ۱۲ سالگی آمل را ترک و به ری رفت. طبری پس از مدتی عازم مصر شد و سه سال در آن دیار ماند و نزد پارهای از دانشمندان آنجا شاگردی کرد. در سال ۲۹۰ قمری به آمل سفر و از دیار خود دیدن کرد و پس از مدتی به بغداد بازگشت. طبری در بغداد ضمن آن که دانش خود را در فقه، تاریخ و حدیث تکمیل میکرد؛ شاگردانی نیز تربیت نمود و زمانی که در محلهی قنطره البردان بغداد زندگی میکرد، نگارش تاریخ خود را با نام تاریخ الرسل و الملوک که با نام تاریخ طبری شناخته میشود، آغاز کرد. او روزانه چهل برگ از تاریخ خود را گردآوری میکرد و نزدیک به چهل سال به نوشتن تاریخ طبری پرداخت. به این ترتیب که از ۴۸ سالگی شروع به گردآوری نسخههای پراکنده سفرنامهها نمود و از ۶۵ سالگی بهطور مستمر در بغداد یادداشتهای پراکنده خود را به مدت ۲۳ سال تنظیم کرد تا آن که پیش از مرگش آن را به پایان رساند. طبری در ۲۸ شوال ۳۱۰ هجری قمری در شهر بغداد درگذشت. خطیب بغدادی مینویسد: «در تشییع جنازهٔ او انبوهی از خلق که شمار آنان را جز خدا کسی نمیدانست، حضور یافتند و چندین ماه، شب و روز بر آرامگاهش نماز میگذاردند. گروه بسیاری از ارباب ادب و دیانت، اشعاری در رثای او سرودند».
جریر طبری
آوانامه با همکاری انتشارات مدرسه کتاب صوتی «جریر طبری» را از مجموعه کتابهای فرزانگان برای علاقمندان به زندگی بزرگان این سرزمین با صدای بهروز طالبی تولید و منتشر کرده است.
بخشی از سفر
طبری به اتاق خود بازگشت. شاید تنگدست بود، ولی حتی اجرت بافتن بوریای ایوان کوچک خانهاش را نیز که شاگردش «ابوالفرج» برای ارادت به استاد، تقدیم او کرده بود، به او پرداخته بود. چگونه میخواستند او را با سکههای طلا و نقره بسنجند؟ میخواست نوشتن را ادامه دهد، اما شعری سرود: «دو خوی مرا ناپسندیده است: یکی تکبر هنگام بینیازی و دیگری اظهار بیچارگی در وقت نیازمندی. پس هرگاه بینیاز شوی، متکبر و سرکش مشو و چون فقیر گردی، در مقابل روزگار سربلند بایست.»