شعر معاصر ایران یکی از مهمترین نحلههای ادبیات اجتماعی ـ سیاسی بودهاست که از نیما و شاملو بعنوان برجستهترین نمایندگان این جریان شعری نام برده میشود. در جریانشناسی شعر معاصر، سبک شعری نیما و شاملو «سمبولیسم اجتماعی» نامیده شده است (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۳: ۵۵ و۵۶). سمبولیسم یا نمادگرایی مکتبی ادبی ـ هنری است؛ که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا رواج یافت. این مکتب نیز همانند سایر مکاتب ادبی اروپایی، کمابیش بر روند تحولات ادبی سایر ملل نیز تاثیراتی را به جای گذاشت. در این میان شعر و ادب فارسی نیز از حوزه نفوذ این مکتب به دور نمانده است، تا آنجا که از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران، یکی از سرچشمههای مهم سمبولیسم اجتماعی فارسی، مکتب سمبولیسم اروپایی قلمداد شده است. به عقیده سمبولیستها، جهان سراسر رمز و راز است و مردم عادی از درک این دنیای مرموز عاجزند و تنها شاعران میتوانند این اسرار را درک نمایند. از نظر آنها، شاعر پیامبری است که میتواند درون یا ورای دنیای واقعی ببیند و از آنجا که این عوالم توصیف ناپذیرند، شاعر سمبولیست میکوشد با استفاده از زبانی نمادین دنیای ناشناخته را به مخاطب بشناساند. بارزترین ویژگی سمبولیستها، درونگرایی شدید و قطع ارتباط آنها با جهان بیرون بود. به باور آنها عرصه شعر از آنجا شروع میشود که با واقعیت قطع رابطه شود. درونگرایی و اعتقاد آنها به جهان ماوراء و تأکید بر تخیل و کشف و شهود سبب شد که شعر آنها از پیچیدگیهای خاصی برخوردار شود و گاهی درک معنای آن به راحتی امکانپذیر نباشد. با توجه به همین ویژگیها، فضای آثار سمبولیستی غالبا مهآلود و وهمانگیز بود. در ایران معاصر، سمبولیسم با نیما یوشیج و بعد از شعر «افسانه» وارد شعر فارسی شد. دستیابی نیما به این شیوه بیانی نیز، در نتیجه آشنایی و آگاهی او از زبان و ادب فرانسه بوده است. پس از نیما، احمد شاملو را میتوان بزرگترین چهره شاخص این جریان دانست که علیرغم وجود تفاوتهایی، در مسیر نیما گام بر میدارد. اما سمبولیسم مانند سایر نظامهای زیباییشناختی و نیز سایر ساختار و بافتهای ذهنی و موقعیتی علاوه بر آنکه مولد نگاهی خاص به جهان بوده، میتواند نتایج و تضمنات سیاسی متفاوتی را نیز به همراه داشته باشد. منظور از تضمنات در این نوشتار، اشاره به رابطهای خاصی میان دال و مدلول است که جایگاه مشخصی در نظریههای ادبی معاصر دارد. هنگامیکه از دلالت صریح سخن میگوئیم واژهها را تنها نامهایی برای پدیدههای جهان میدانیم. در این چارچوب، به تعبیر گونترکرس، زبان پدیدهای ایستا است و رابطه میان کلمات و مصادیق آنها ثابت فرض میشود. دلالت صریح پدیدهای است مبتنی بر نامگذاری محض که از هرگونه تاثیر موقعیتی فرهنگی رهاست. اما دلالت ضمنی معنای مرتبه دومی است که از بافت کاربردی واژه حاصل میشود، کارکردی استعاری دارد و اغلب واجد بار عاطفی، موقعیتی، اجتماعی و فرهنگی است. مثلا «خانه که دلالت صریح آن «محل سکونت» است، برای بسیاری از مردم دلالت ضمنی «کانون خانواده» و «گرما» را دارد؛ یا «شب» در ادبیات سیاسی دلالتی ضمنی بر «خفقان» و «دیکتاتوری» دارد (مکاریک، ۱۳۸۵: ۱۲۷). سمبولیسم اجتماعی در اشعار نیما و شاملو نیز در راستای تعریفی که از شعر به مثابه ابزار آگاهی و رهایی ارایه میدهند میتواند دارای تضمنات فکری و عملی در حوزه اندیشه سیاسی باشد. پرسش از این تضمنات در رابطهای که با عالم واقع و قلمرو اجتماعی پیدا میکنند، مساله اصلی در این کتاب است.