انقلاب مشروطه نقطه عطف مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران معاصر محسوب میشود. مطالعه این جنبش و نهضت سیاسی از ابعاد گوناگون قابل مطالعه و بازشناسی است. دلایل اهمیت حرکت و جنبش مشروطهخواهی در ایران از چند زاویه و منظر قابل مداقّه است. اول آن که برای نخستینبار مفاهیم نوین سیاسی در ساحت حکمرانی و تعاملات اجتماعی و سیاسی به فرهنگ سیاسی متصلب قدرت در ایران وارد شد و همین امر باعث تضارب آراء و موضعگیریهای مختلف از سوی گروهها و دستجات مختلف به ویژه نخبگان دینی و مذهبی گردید. متولیان مذهب که صیانت از آموزههای دینی و عقاید مذهبی مردم را وظیفه خود میدانستند ناگزیر بودند که با مطالعه مفاهیم جدید سیاسی که خود ارمغان و ثمره گسترده اجتماعی و سیاسی مغرب زمین از قرن هجدهم بود مواضع و دیدگاههای خود را پیرامون آن روشن ساخته و در مورد چگونگی و حدود سازگاری این مفاهیم با آموزههای اسلامی و چگونگی تعامل سیاست مدرن و شریعت در دوران جدید سخن گویند. در همین راستا جایگاه بیبدیل مرجعیت دینی در پایگاه اصلی هزار ساله تشیع یعنی نجف اشرف که مرکز ثقل علوم اسلامی و فقهی به شمار میرفت و جهتگیری علما و زعمای طراز اول آن در هدایت عملی این جنبش و همچنین تبیین سازگاری یا عدم سازگاری مشروطیت با شریعت اسلامی در تشیید و تحکیم پایههای این جنبش و یا سست نمودن این حرکت نقش عمده داشت.
استفتاء اقشار مختلف مردم به ویژه خواص صاحب نفوذ در بلاد مختلف از متولیان دیانت و کسب تکلیف در همراهی یا عدم همراهی با نهضت مشروطه و احساس وظیفه عالمان دینی به ویژه در پایگاه اصلی تشیع یعنی حوزه نجف اشرف، اهمیت نهاد مرجعیت دینی را در هدایت فکری و عملی آحاد مردم مضاعف میساخت.
اهمیت دیگر جنبش مشروطهخواهی در ایران مربوط به ایجاد نقار و شکاف میان دو حوزه دیانت و سیاست بود. علمای مشروطهخواه عملاً خود را در مقابل دستگاه سلطنت مطلقه که خواهان سرنگونی این جنبش بود قرار داده بودند. هر چند در انقلاب مشروطه نظر یکسان و واحدی در حمایت از مشروطهخواهی وجود نداشت و برخی از علمای طراز اول نجف اشرف نیز از همراهی و تأیید این حرکت به دلیل مشکوک بودن انگیزه و فرجام جنبش خودداری کردند اما با همراهی بدنه اصلی زعامت حوزه نجف با انقلاب مشروطه بهویژه در آغاز حرکت، دستگاه سیاسی سلطنت مطلقه، دستگاه مرجعیت و زعامت دینی تشیع که متولیانی مانند آخوند خراسانی و علامه نائینی داشت را در مقابل خود میدید. مشروطهخواهان از طیفهای مختلف نیز به خوبی به این امر واقف بودند که بدون همراهی نهاد زعامت دینی، متولیان قدرت سیاسی در مقابل اراده تحول سیاسی سر تعظیم فرود نخواهد آورد و همچنین مردم نیز بدون مجوز مذهبی عالمان دینی از همراهی این نهضت خودداری خواهند نمود. بر همین اساس اسناد تاریخی گواهی میدهد که متفکران مشروطهخواه تلاش زیادی برای آشنایی هر چه بیشتر عالمان دینی با مفاهیم جدید مشروطیت انجام دادند تا سازگاری این مفاهیم را با آموزههای دینی نشان دهند. همانگونه که حتی مشروطهخواهان سکولار اذعان دارند بدون حمایت متولیان مذهبی به ویژه دستگاه مرجعیت شیعه این حرکت سیاسی تحولخواهانه در جامعه ایران که همانگونه که گفته شد نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر است، نمیتوانست به فرجام برسد.
نکته مهم دیگری که از منظر دینی در مورد انقلاب مشروطه قابل توجه و مطالعه است نقش عالمان دینی به ویژه علمای طراز اول حوزه علمیه نجف در تبیین سازگاری مفاهیم و مؤلفهها و شاخصههای اصلی مشروطیت با شریعت نبوی و علوی در عصر غیبت امام معصوم(ع) است. مراجع و علمای مدافع اصل حرکت مشروطهخواهی مردم ایران در ترجیح حکومت مشروطه که مبتنی بر تحدید قدرت سیاسی، نظارت و مشارکت همگانی در حوزه قدرت سیاسی و حکومت قانون بود رسائلی را به رشته تحریر درآورده و اعلامیههایی را منتشر کردند. مهمترین رساله دینی- سیاسی در دفاع از مشروطیت و تبیین سازگاری مشروطیت و شریعت در عصر غیبت رساله کمحجم اما پرمحتوی و گرانسنگ علامه نائینی است که با تقریض آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی در کوران این نهضت در بغداد به زیور طبع آراسته شد. علامه نائینی در این رساله با ادله عقلی و نقلی و در مواردی با استناد به «قاعده دفع افسد به فاسد» و این که در حکومت مشروطه با رعایت قانون، نظارت و مشورت و تشکیل نهاد نمایندگی و پاسخگو بودن نسبی متولیان قدرت ظلم و ستم کاهش یافته و احقاق حقوق مردم در نظام مشروطه نسبت به نظام خودکامه و غیرپاسخگو افزایش یافته، به دفاع نسبی از مشروطه برخاستند هر چند اذعان کردند که حکومت مطلوب دینی حکومتی است که در رأس آن پس از رحلت پیامبر(ص)، امام معصوم (ع) قرار داشته باشد و چون در زمان غیبت دست خلق از حکومت ظاهری امام معصوم که حجت الهی در زمین است کوتاه میباشد از باب ضرورت و دفع افسد به فاسد حکومت مشروطه بر حکومت مطلقه خودکامه مرجّح و مقدم است.
یکی از برجستهترین مراجع و زعمای جهان تشیع که در دوران معاصر نقش عمدهای در هدایت تحولات سیاسی اجتماعی ایران مقارن با انقلاب مشروطه از طریق فتاوی، اعلامیهها، نامهنگاریها و رهنمودها ایفا نموده است آخوند خراسانی است. در حوزههای علمیه توجه عمده طلاب علوم دینی به آموزههای اصولی و فقهی مرحوم آخوند معطوف شده و تفکر سیاسی ایشان به ویژه در زمینه مبانی و مفاهیم نظری انقلاب مشروطه مغفول واقع شده است. همانگونه که گفته شد اگر همراهی و پشتیبانی علمای طراز اول شیعه و زعمای دینی وجود نداشت انقلاب مشروطه نمیتوانست به ثمر بنشیند و دستگاه سلطنت با دستاویز قرار دادن مخالفت مراجع دینی طراز اول حوزه نجف زمینه لازم جهت سترون نمودن نهضت مشروطه را فراهم میساخت.
نقش آخوند خراسانی در انقلاب مشروطه از دو جهت حائز اهمیت است: الف) تلاش برای تبیین آموزههای نظری و سیاسی مشروطیت یعنی ضرورت محدودیت قدرت مطلقه و احیای حکومت قانون و نظارت مردم در حوزه عمومی و امثال ذلک با رویکرد دینی و اسلامی و در واقع استوار نمودن پایههای مشروطیت بر شریعت بر اساس مبانی عقلی و نقلی شیعی در عصر غیبت، ب) بهدست گرفتن سکان هدایت انقلاب مشروطه از لحاظ عملی و تلاش برای جلوگیری از ایجاد انحراف و اعوجاج و تحریف نهضت و حرکت شتابنده جامعه مذهبی ایرانی برای ایجاد تغییر در حوزه عمومی. آخوند خراسانی که خود استاد مراجع طراز اول شیعه در دوران معاصر و زعیم دینی و سیاسی دوران مقارن انقلاب مشروطه قلمداد میگردند با همراهی جمعی از علمای دیگر هدایت نظری و عملی انقلاب مشروطه برای خواص و توده مردم را عهدهدار بودند.
البته جنبش مشروطهخواهی در ایران فرجام مطلوبی نداشت و پس از مدتی استبداد با تغییر چهره خود مجدداً رخ نمود و همین امر باعث سرخوردگی بسیاری از حامیان مشروطه و علما گردید. همچنین از لحاظ عملی نیز مدینه فاضله و آرمانی که متولیان مذهب انتظار داشتند محقق نشد.