طبعِ خداداد و قریحه خَلاّق و گشاده زبانی و وسعتِ اطلاّع و دلِ روشن و جوانی و نیرومندی فردوسی آرزوی به نظم آوردنِ آن کتاب را پیوسته در وی تقویت میکرد و او را به تکاپو برمیانگیخت تا از هر جا و هر کس که بتواند نسخه شاهنامه نثر ابومنصوری را به دست آورد. بیتاب و پُرشتاب پیگیری داشت، چه بیمناک بود روزگار آن مایه درنگش ندهد که بر نیت خود جامه عمل پوشاند، یا گردون ناسازگاری کند و خواسته و مالِ محدودش وافی نباشد و وفا نکند که بارِ گران به منزل رسد.
قضا را مهربان دوستی هم از شهرِ او، طوس، با او چون جانی در دو بدن، همانند بختی مُساعد از در درمیآید و کتابِ مطلوبش را به هدیه میآورد و او را به سرودنِ شاهنامه دل میدهد. شاعر غرقِ شادی و سرور از آن ارمغانِ اَرزنده، گرم و پُرنشاط رو به کار میآورد و به منظوم ساختنِ داستانها میپردازد.