به نظرم چشمهایش سیاه سیاه بودند، نه مثل اغلب چشمهای سیاه که وقتی خیلی خوب با سیاهی چشمها خو کنی و بشناسی، در عمق سیاهی، تهرنگی قهوهای حس میشود، که حتی در عمق سیاهی چشمهای خجسته نجومی باز هم سیاهی بود و سیاهی...
آثار ابوتراب خسروی از مضامین سوررئال با تکیه بر ویژگیهای رمان پست مدرن مایهور است. او با احاطهٔ نسبی بر ادبیات کهن، دارای نثری پخته و قوی است. در آثار خسروی زبان ویژهای را میبینیم که تمایل به باستانگرایی، کهنالگویی و بازگشت به زبان متون مقدس دارد...
گفتوگوی متنهای گوناگون و بینامتنیت در آثار خسروی دیده میشود. نوشتههای او بوی رویا و اسطوره میدهند و به همین دلیل «همهزمانی» و «همهمکانی» است؛ زمان در آثارش میشکند؛ آثار خسروی انسان را به درنگ، اندیشیدن و استغراق در واژهها دعوت میکند. موضوعاتی مثل هستی، مرگ، عشق و انسان که با استحالههای پی در پی در آثار وی وجود دارند از موضوعات اصلی کارهای اوست...