کار سادهای نیست. نه اینکه برای من کار سادهای نباشد، نه، برای هیچ کس کار سادهای نیست. و اساسن کار ساده اصلن کار نیست. بحث آن قدر حجیم و گسترده و متنوع است که به راحتی میتوان گفت بینهایت است. بحث دربارهی زیباییشناسی را میگویم که تا به چه حد میتواند فراگیر و همهگیر باشد، از زیبایی و فلسفه و هنر و اسطوره و عرفان و نشانه و نماد و زبان بگیرید تا نقد هنری و ادبی و تئوریها و نظریههای زیباییشناسانه، و تا خیلی جاها و موضوعات دیگر. همه و همه در گسترهی علم زیباییشناسی قرار میگیرند. و به خاطر همین است که میگویم کار دشواری است و از عهده من برنمیآید و شاید هیچ کس به تنهایی از عهدهاش برنیاید، و اگر تعارف را کنار بگذاریم ، که شاید نه، و قطعن . چون هر کدام از موضوعات هنر و فلسفه و عرفان و نشانه و نماد و زبان و اسطوره و نقد و نظر، دریایی بیکران هستند که به بیکرانه گی یه اقیانوس زیباشناختی سرازیر میشوند . و حتا مباحث بحثبرانگیزتری چون دانشهای روانشناسی و روانکاوی نیز در این اقیانوس تلاطم به پا میکنند. و اسطوره، اسطوره که یکی از بنیادهای فلسفی یه زیباشناختی به شمار میآید، - که در جای اش راجع به آن چیزهایی خواهم گفت- نیز از این جنس است. و مهمتر آنکه اساسن میشود گفت بیش ترِ موضوعات گستردهی این بحث (زیباییشناسی) از آنجا که دربرگیرندهی عوامل بسیار درونی و بیرونی ، و شرایط و روحیات دوگانهی خالقاثر هنری و مخاطب این خلق میباشند، و عناصر و عوامل فراوان ذهنی و عینی، هر دو در ساخت اثر هنری دخالت موثر دارند، نمیتوان تعریف دقیق، جامع و مانعی از زیباییشناسی و به ویژه زیباییشناسی یه هنر، و هنر و دیگر موضوعات مرتبط با آنها ارائه داد. تعریفِ این دست پدیدهها و موضوعاتی از این دست بسیار سخت است و گاه امکانناپذیر. بنابراین است که نمیتوان داعیه دار طرح و بحث و نتیجهگیری یه کامل و دقیقی در این حوزهها شد. چرا که دیدگاهها و نظرات متفاوتی در تعاریف وجود دارد و گاه چالشها، و چالشهای جدالبرانگیزی که از دوردستها به امروز کشیده شده، همواره بودهاند و خواهند بود. که البته این از امتیازات زیباییشناسی و حوزههای همجنس با آن است. چرا که پویایی و زنده بودن را به دنبال داشته و جهتگیری به سمت کمال در هنر و زیبایی را موجب شده است.