نظامی نخستین شاعری است که داستان لیلی و مجنون را به نظم کشیده است. قصّه عشق و شیفتگی این دو دلداده پیش از نظامی در کتاب «الشعر والشعراء» از ابن قتیبه و «الاغانی» ابوالفرج اصفهانی و منابع دیگر بهطور پراکنده آمده است. علاوه بر اینها اثر منظومی از شاعری ناشناخته به نام ابوبکر والبی ــ که گفتهاند در قرن سوم میزیسته و نظامی از او به «فرزانه سخنسرای بغداد» تعبیر میکند ــ به زبان عربی بر جای مانده که نظامی درونمایه بیشتر اثر خود را از او گرفته و از آن همه مطالب پراکنده داستانی منسجم و یکدست آفریده است.
داستان در بیش از چهار هزار بیت و در مدّت چهار ماه به درخواست شروان شاه ابوالمظفر اخستان سروده شده است و شاعر در امتثال فرمان شاه ــ به تصوّر اینکه میدان سخن برای جولان اندیشه او تنگ است و این داستان جز توصیف بیابانهای بیآب و گیاه و ریگزارهای تفته عربستان و شرح جدایی دو دلداده درونمایهای ندارد۱ ــ تردید داشته است. امّا سرانجام الزام و ترغیب تنها فرزندش محمّد او را به نظم قصّه وادار کرد۲ و با این کار هم شاه را به فرزند خویش مدیون ساخت و هم برتری خود را نسبت به شاعران گذشته نشان داد.
این داستان علاوه بر زیبائیهای لفظی و معنوی یک نکته تعلیمی و اخلاقی را نیز برای خواننده یادآوری میکند و آن ضعف و ناتوانی آدمی در مقابل سرنوشت محتوم و بیفایده بودن سعی و تلاش در برابر آن است مانند داستان رستم و سهراب که تمام عوامل جمع شدند تا فرزند به دست پدر کشته شود، در اینجا نیز نه پدر و نه بزرگانِ قوم مجنون و نه نوفل ــ بزرگِ توانگر عرب ــ نمیتوانند طلسم شوم سرنوشت قیس تیرهبخت را بشکنند و بیداد تقدیر بدفرجام را از او دور کنند.