شش کتاب سفرنامه

شش کتاب برای سفر به دور دنیا

درست همزمان با تبریک گفتنِ فصل داغ تابستون و در حالی ‌که خیلی خوشحال و سرخوش توی ذهنتون برای تک‌تک روزهاش برنامه می‌چینین، همون حس بی‌برنامگی و چه‌ کنم چه‌ کنم‌های روزهای‌ بلند تابستون به‌ سراغتون میاد! اما این تابستون و با حضور ناجونمردانه کرونا که قرارنیست به جیب‌مون فشار بیش‌تری وارد کنیم و راهی سفر بشیم! پس بهتره با خوندن چند تا سفرنامه ناب از خجالت خودمون دربیاییم. در ادامه با سفرنامه‌هایی خاص و خواندنی برای تابستون ۱۴۰۰ آشنا می‌شیم:

کتاب بمبئی رقص الوان است

این‌ کتاب، پنجمین جلد از یک مجموعه جهانگردی بسیار خوندنی و جذابه به‌ نام «تماشای شهر» که در اون، از دل گل‌وگشت‌های مسافران دوره‌ و‌ زمونه قاجار از هندوستان، روایت‌ها و داستان‌های دلپذیری روایت می‌شه. راویِ بسیار تیزبین و مته‌به‌خشخاش بذار! تمام جرئیاتی رو که می‌دیده تعریف کرده و به راحتی می‌تونین خودتون رو در فضای شهر بمبئی تصور کنین. این کتاب رو علی‌اکبرشیروانی نوشته و نشراطراف هم روانه بازارش کرده. همانطور که گفتیم این کتاب درباره یکی از زیباترین و دیدنی‌ترین کشورهای دنیا یعنی کشور هند و شهر بمبئیه. روح شهر بمبئی با اون همه نقش و رنگ در مسیر تاریخ از لا‌به‌لای کلمات این کتاب حس می‌شه و ما رو به یه سفر خیالی ناب می‌بره.خوندن این کتاب ایده خیلی‌خوبیه که با اون میشه روزهای‌ بلند رو به شبهای کوچولوی تابستون گره‌ زد.

سن‌پترزبورگ موزیکانچی دارد

جلد چهارم از مجموعه پنج جلدی «تماشای شهر»  -که بالا براتون توضیح‌دادم- درباره سفر به سن‌پترزبورگه و این شهر تاریخی رو از زبان مسافران قجری روایت می‌کنه، این کتاب‌ هم به همون سیاق قجری، رویدادهای یه سفر تاریخی رو برامون روایت کرده البته این‌طور که از کتاب مشخصه این آقایونی که رفتند سن‌پترزبورگ گویا از مقامات درباری دوره قاجار بودند و با رونق گرفتن حمل و نقل در اون زمان تونستند به چند کشور مختلف سفر اگه می‌خوای همزمان از خوندن خاطرات و سفرنامه لذت ببری به این کتاب بیشتر فکر کن.

آسمان لندن زیاده می‌بارد

اسم کتاب که خیلی حال و حواش شاعرانه است، کتاب آسمان لندن زیاده می‌بارد، سومین جلد از مجموعه تماشای شهره که همونطوری که از اسمش برمیاد به حال‌وهوای لندن پرداخته و با روایت قجری خیلی دلنشنینی از حال‌و‌هوای آن دوره لندن برای شما میگه، مثل دو کتاب قبلی که براتون گفتم این‌اثر هم علی‌اکبر‌شیروانی نوشته و اون‌ چیزی که بین نوشته‌های مسافران قجری ما در مورد لندن و لندنی‌ها مورد توجه قرار گرفته شده ادب و نزاکتی این مسافران خاص بوده. این مسافران خیلی اهل کتاب بودن و البته کاسب‌های زبر و زرنگی هم بودند. یه نکته قابل توجه دیگه این کتاب بارون‌های بی‌امان لندنه که کل حال و هوای این مسافرت رو تحت تاثیر خودش قرار داده و گه‌گاهی مسافران قجری ما رو هم ذله کرده! اگه دلتون می‌خواد وسط این آفتاب تیز و داغ تابستون احساس کنید یه تیکه ابرِ تاریخی و قجری اومده بالای سرتون سایه بندازه این کتاب مخصوص شماست.

برای آشنایی بیش‌تر با حال و هوای این کتاب بخشی از اون رو با هم می‌خونیم:

در لندن یک نفر حاکم ویا کلانتر هست که او را لاردمیار می‌گویند. شغل او این که در هر سال یک نفر باید کلانتر لندن بوده، بعد از انقضاء یک سال مجموع مردم در مکانی جمعیت کرده؛ ده نفریا بیشتر یا کمتر اسامی خود را نوشته که به منصب مزبور رسند و بعد از آن اهالی شهر هر کس آمده، اقرار نام خود را نوشته که فلان شخص را من انتخاب می‌کنم که لاردمیار شود و دیگری یک نفر دیگر را الی پانزده روز بعد از انقضاء روز مزبور. هریک از آن‌ها که مردم مایل به کلانتری او بوده، او را به منصب لاردمیاری منصوب می‌کنند و احدی از ارکان دولت را مدخلیت به انتخاب شخص مزبور نیست، مطلقاً اهالی شهر او را اختیار می‌کنند. بعد از اختیار آن درنهایت احترام او را و زن او را به خانه‌ی بزرگی که آن را منش هاوس می‌نامند برده و خانه‌ی ملوکانه‌ای است.

سفرنامه ناصرخسرو

و اما جناب ناصرخسرو که به سفر رفتن و سفرنامه‌نویسی شهره عام و خاص هستند، سفرنامه ناصرخسرو بی‌شک یکی از معروفترین و فاخرترین آثار سفرنامه‌نویسی در تاریخ ادبیات ایرانه که ناصرخسرو قبادیانی مورخ و فیلسوف ایرانی در اون شرحی از سفر هفت‌ساله خود نوشته. ناصرخسرو  سفر طولانی‌اش رو از شهر و دیار خودش یعنی مرو در خراسان شروع می‌کنه و تا تا مصر می‌ره و برمی‌گرده، در این سفر دور و دراز اون خیلی از شهرها رو می‌بینه و با خیلی از آدمها و فرهنگ‌ها آشنا می‌شه، سفر ناصرخسرو از سال ۴۳۷ قمری آغاز می‌شه و تا سال ۴۴۴ قمری ادامه پیدا می‌کنه،‌ با توجه به زمان این سفر و محدودیت‌هایی که در اون زمان برای سفر کردن بوده می‌شه گفت با یک سفرنامه منحصربفرد رو به‌ رو هستیم. جناب قبادیانی علاوه بر این سفر هیجان‌انگیزی که شروع می‌کنه سبک جالبی هم برای سفرنامه‌نویسی انتخاب می‌کنه، برخلاف عادت‌های نگارشی اون زمان خبری از تکلف و صناعات ادبی و پیچیده‌گویی‌های مرسوم در این سفرنامه نیست و اغلب جاها با گفتن: «من که ناصرم» به عنوان اول شخصی که داره جایی یا چیزی رو می‌بینه می‌نویسه و روایت می‌‌کنه. شیوه‌ کار ناصرخسرو برای نوشتن این سفرنامه هم اینطوری بوده‌ که در زمان‌ سفر معمولا یادداشت‌برداری می‌کرده و به کاروانسرایی یا جایی که می‌رسیده مطالب رو ویرایش می‌کرده و سروسامانی بهش می‌داده او پس از پایان سفر تصمیم‌ می‌گیره این یادداشت‌ها را یکجا جمع‌آوری کنه و به قول قدما طبع کنه و یکی از ماندگارترین سفرنامه‌های فارسی رو برای نسل‌های آینده به یادگار بگذاره.

سفر برگذشتنی،

پا به‌ پای ناصرخسرو بر جاده‌ابریشم

سفر برگذشتنی یه کتاب خیلی جالب یا بهتر براتون بگم یه سفرنامه‌ در سفرنامه است که نویسنده این‌کتاب اومده مسیری رو که ناصرخسرو در سفرنامه معروفش رفته‌ رو دوباره پیموده و شرح تغییرات مکان‌ها و رخدادها رو توی اون خیلی دلنشین روایت‌کرده. سفر برگذشتنی رو دکتر محمدرضا صابری نوشته که در هزارمین زادروز ناصرخسرو و با ادای دین به او، تقریبا تمام مسیری رو ناصرخسرو هزار سال پیش در سفرنامه‌ش رفته رو پیموده و جالبه که بدونین تمام کلیساها و مساجد و معابر و بازارها و خلاصه مکانهایی هم‌که ناصرخسرو توی سفرنامه اش رفته، ایشون هم سفرکرده و روایت‌خودش رو در این کتاب ارائه‌داده، سفر برگذشتنی در دوجلد منتشرشده و می‌تونه مکمل خیلی جالبی برای سفرنامه ناصرخسرو باشه.

 

سباستین

سباستین، سومین کتاب منصور ضابطیان در چارچوب سفرنامه است که شرح سفر ایشون به کشور کوبا در سال ۱۳۹۵ شمسیه، که کلی عکس‌های جذاب هم در این کتاب هست، تفاوت این کتاب با بقیه سفرنامه‌های ضابطیان در اینه که بر خلاف کتاب‌های قبلی‌اش که روایت سفر به چند کشور مختلف بود اینجا فقط وقایع‌نگاری‌های سفرش به کوباست‌. منصور ضابطیان، خیلی ساده و دلنشین و خوش‌خوان می‌نویسه و دقیقا فضا‌ و مکان رو برای مخاطب قابل لمس روایت می‌کنه، طوری که انگار همراه دوربین همیشگی‌اش در سفرهاش یک دوربین هم در متن داره و چشم ما رو به همه جا می‌بره. سفرنامه کوبا ضابطیان یک نکته خیلی جذاب دیگه هم داره اونم بازدیدش از منزل ارنست همینگوی نویسنده بزرگ آمریکاییه. کتاب صوتی و الکترونیک سباستین توسط نشر مثلث منتشر شده و البته منصور ضابطیان خودش کتاب رو اجرا کرده که لحن ِ آروم و شیرینش به کتاب حال و هوای دیگه‌ای داده.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

وقتی پرچم آمریکا بالا می‌رفت و در وزش نسیم کناره اقیانوس اطلس، ستاره‌هایش را به رخ دشمن قدیمی می‌کشید، با خودم فکر می‌کردم آینده کوبا چگونه خواهد بود؟ قضاوتی نمی‌کنم که بهتر است یا بدتر، این را خود کوبایی‌ها باید بگویند و تاریخ، اما هر چه هست دیگر شبیه کوبای امروز نخواهد بود. کوبایی که هنوز روح فیدل با همه کهنسالی‌اش در آن حضور دارد، کوبایی که هنوز «چه» قهرمان رویاهایش‌ است، کوبایی که یکی از آخرین مظاهر دیگر گون بودن است… من دوست دارم این کوبا را ببینم، نه کوبایی که مثل جاهای دیگر دنیا پر از مک‌دونالد و کی‌اف‌سی است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری