در این دنیای بزرگ، کهکشانی وجود دارد به نام زنِ بر زنجیر (آندرومدا) که زمانی ساکنانی پیشرفته و بافرهنگ داشت.
آنها در علم، فنّاوری و اخلاقیات، مترقی و مردمانی بسیار عاشقپیشه و مهربان بودند. خدا را خیلی دوست داشتند و همیشه سعی میکردند که در راه او قدم بردارند. آنها بین خود عهد بسته بودند که همیشه عشق در رأس امور زندگیشان باشد و در همه جای دنیا برای حل مشکلات دیگران و کمکرسانی به آنها خود را برسانند.
کهکشان فرماندهای داشت بسیار شجاع. نام او شانپر بود. شانپر فرد بسیار خوبی بود. برای او همیشه خیر و صلاح مردم بسیار اهمیت داشت.
در این کهکشان همه مردم در رفاه و صلح زندگی میکردند. در روابط و ازدواجهایشان عشق حرف اول را میزد. مردی به نام اُتوس (Otus) و زنی به نامه جِلما (Gelma) یکی از زوجهای خوشبخت و عاشق این کهکشان بودند.
نام کهکشان آنها نام افسانهای بود که در گذشتههای بسیار دور بر این کهکشان گذاشتهشده بود. آنها شکل مارپیچی کهکشان خود را به یک زنجیر بسته تشبیه کرده بودند و چون مرکز کهکشان به شمایل یک زن بود و ازآنجاییکه زن نماد عشق در این کهکشان بهشمار میآمد، نام کهکشان را زنِ بر زنجیر گذاشته بودند.
دانشمندان این کهکشان برای کشف بیشتر دنیای اطراف خود، انتقال علم و کمک به سایر موجودات زنده احتمالی در سایر کهکشانها مشغول رصد و مطالعه بودند. در کهکشان زن بر زنجیر ستارههایی با نورهای طلایی، زرد، صورتی، آبی و سبز قرار داشت که ساکنان این کهکشان برنامه زمانبندی خود را بر اساس آن تنظیم کرده بودند.
روزی از روزها که اتوس و جلما و ربات خانگیشان گانتا (Ganta) که ظاهری شبیه عروس دریای داشت در سیارکی سرسبز در حال قدم زدن بودند. آنها غرق در صحبتهای عاشقانه و زیبا شده و متوجه گذر زمان نبودند. اتوس یکی از فرماندهان سرشناس کهکشان زن بر زنجیر بود. در حین قدم زدن، اتوس به جلما گفت:
جلما من توو زندگیمونو خیلی دوست دارم و از اینکه تو هر شرایطی کنارم بودی ازت متشکرم.
جلما با صورت مهربان و زیبایش به اتوس نگاه کرد و لبخندی زد و گفت:
من هم تو رو خیلی دوست دارم و تا زندم در کنارتم.
اتوس دوباره به جلما گفت:
تو میدونی که در آیین ما به عشق و خدمت زیاد سفارش شده و الان ازت سؤالی دارم. اگر برای انجام این سفارش مهم به هر جای این دنیا سفر کنم تو هنوز هم منو دوست داری و باهام میمونی؟
جلما گفت: این چه سؤالیه که میپرسی. منم مثل تو به این سفارش پایبندم و حتما تو رو واسه انجامش حمایت و کمک میکنم. همیشه در هر جای دنیا که باشی تو را دوست خواهم داشت. تو خوب میدونی که در اینجا هر فرد تا ابد فقط یکبار عاشق میشه و عشق در قلب دو طرف با نورهای فرا کهکشانی حک میشه و عاشقی دوباره وجود نداره. پس راحت عاشق باش و به کارت برس.
اتوس لبخندی زد و گفت:
واژهای قشنگتر از عشق در دنیا وجود نداره...
-از متن کتاب-