در این نوشتار، تلاش شده تا خاطرات پنجاه ساله نگارنده از سینما با بیطرفی و بدون هیچگونه پیش داوری ذکر شود. این کتاب، با هدف احترام به پیشکسوتان هنر هفتم در ایران و یادآوری بسیاری از رخدادهای دنیای فیلم و سینمای کشور تدوین شده است. در پشت جلد این کتاب آمده است: میگویند روزگار بهترین و گرانترین مدرس زندگی است، چون به عنوان حقالتدریس، لحظههای گرانبهای عمر ما را میگیرد. در آستانه سالخوردگی، اینک جلد دو کتاب «یک روستایی در لاله زار» را منتشر کردهام. چه میتوانم بگویم؟ به آرزویی که سالها ذهن و جانم را به خود مشغول کرده بود رسیدهام، چون توانستهام در قالب این دو کتاب، گوشههایی از عشق و اشتیاقی که به محبوب زندگیام ـ سینما ـ داشته و دارم، ثبت کنم و به این ترتیب حاصل عمرم را با خوانندگان این خاطرات به مشارکت بگذارم. استقبال از جلد اول به حدی بود که تصورش را هم نمیکردم. دوستان، آشنایان، نویسندگان و منتقدان مطبوعات به ویژه در مجلههای سینمایی، لطف و تحسین بیکرانی که انتظارش را نداشتم نثارم کردند. من از تیره نسلی هستم که باور دارم با عشق زاده شده و میخواهد این احساس دلپذیر را به آیندگان بسپارد؛ عشق به سینما، نیم قرن زانوی ادب بر زمین زدن و از آن آموختن و عبرت گرفتن و لذت بردن و با آن زندگی کردن. در جوار این محبوب دوست داشتنی احساس میکنم عمرم هدر نرفته است.