زن بهعنوان انسان، موجودی خردورز است که از حییثیت و کرامت فردی همانند مرد برخوردار است؛ پس بهواسطهی برابر بودن از وجه انسانی، باید از آزادی مشابه مردان در رسیدن به تحقق آرزوهایش بهرهمند باشد؛ اما تفکر مردسالار توانسته است این پیکرهی مهم جامعه را زیر تسلط خود بگیرد و زنان نیز خواه نا خواه به این سلطهپذیری خو کرده و آرام آرام از روح باستانی خویش فاصله گرفتهاند. درحالیکه مرد نیز زاییدهی همین روح است. تفکر مردسالار، به جهت زیادهخواهی و با تکیه بر تفاوتهای فیزیولوژیکی میان زن و مرد، روح قدرتمند زنانه را آگاهانه به فراموشی سپرد و در پی این نسیان، جنبش فکری و اجتماعی فمنیسم در جهت احیای این روح و به دست آوردن حقوق طبیعی زنان به وجود آمد.
بخشی از جنبش دفاع از حقوق زنان از نیمهی قرن بیستم به بعد، تمایلات رادیکال از خود نشان میدهد و به نقد بنیادین گفتار مسلطی پرداخت که آنرا غلت اصلی فرودستی زنان میدانست. فمنیستهای رادیکال معتقد بودند ریشهی همهی ظلمها از جمله ظلم سیاسی در روابط زن/ مرد میباشد؛ و متأثر از ایدههای ساختارگرا و پساساختارگرا، بسیاری از نظریه پردازان فمنیسم رادیکال عقیده یافتند که تعریف رایج از سیاست، خود یک امر سیاسی است، یعنی محصول روابط قدرت است.
کیت میلت، نظریهپرداز مهم فمنیسم رادیکال در کتاب خود، سیاست جنسی که نام آن ربط میان سیاست و جنس را القا میکند. چگونگی مبتنی شدن نظام سلطه را بر اصل پدرسالاری برمیشمرد. تحقیق حاضر بر آن است تا با جستجو درآثار متأخر نگارگری فرح اصولی که نشان از نقلقولهایی از فروغ فرخزاد در حوزهی زن وحول محور گفتمان مردسالارانهی حاکم بر فضای جامعه میباشد، بتواند چگونگی بازتاب تفکرات کیت میلت، متفکر فمنیسم رادیکال را در آثار وی واکاوی نموده و تأثیرات جامعهی مردسالار بر آثار خانم فرح اصولی را بیابد.