همنوایی شبانه ارکستر چوبها

راهنمای خواندن رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها نوشته رضا قاسمی

همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها رمان تحسین شده و برگزیده جایزه گلشیری در سال ۱۳۸۰ نوشته رضا قاسمی است. این رمان را می‌توان به عنوان شاخص‌ترین رمان ایرانی درباره مهاجرت و مسئله چندهویتی فرهنگی دانست. همچنین از نظر ادبی و فرمی این رمان یکی از معدود رمان‌های فارسی است که با تکنیک جریان سیال ذهن نوشته شده و در دسته رمان‌های پست‌مدرن قرار می‌گیرد.
بشقاب گل‌سرخی چینی و قدیمی را تصور کنید که روزی از دستتان می‌افتد و می‌شکند با غمی غریب تکه‌های این چینی شکسته را جمع می‌کنید و بهم می‌چسبانید. بشقابی که پس از شکسته شدن ساخته‌اید همان بشقاب قبلی نیست اما شما روح بشقاب را به او برگردانده‌اید!
این همه کاری است که رضا قاسمی در روایت این داستان انجام داده است. او با انتخاب فرمی درهم شکسته و تلاش برای بازآفرینی تصویری جدید از «داستان» فرمی تازه و جهانی تازه می‌سازد که زیبایی‌اش نه در تناسبات اولیه که در همین شکستگی‌ها و بندزدن‌هاست.
خواندن همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها شبیه دیدن فیلمی پر رمز و راز و معمایی است. تجربه خواندن این رمان شبیه تجربه حضور در بازی‌های «اتاق فرار» است. انگار در هر فصل این رمان ماجرایی قرار دارد و معمایی هست که خواننده‌ باید از کشف آن موفق بیرون بیاید. پس اگر آدم ماجراجویی هستید و دنبال کشف راز و رمزهای زندگی و وارد شدن به قصه‌های پیچ‌ در پیچ، خواندن این رمان یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های شما خواهد بود.
آنچه در ادامه می‌خوانید راهنمایی است برای خواندنِ بهتر رمان همنوایی ارکستر چوب‌ها. در این راهنما سعی شده تا خطوط اصلی داستان ترسیم و با توجه به تعدد شخصیت‌ و خرده روایت‌های موجود در این داستان نقشه‌ای برای پیدا کردن مسیرهای این رمان ترسیم شود.

انتخاب نام رمان
همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها؛‌ نویسنده با انتخاب این نام از همان روی جلد در حال گفتگو با مخاطب اثرش است. ارکستری را تصور کنید که با چوب نواخته می‌شود. ماهیت موسیقی ارکسترال در همنوایی سازهایی است که با هم دیگر تفاوت‌های ساختاری دارند. در یک ارکستر سازه‌های کوبه‌ای، زهی، بادی، برنجی و غیره در کنار هم می‌نوازند و نهایتا ما این نواختن‌ها را در قالب یک موسیقی، یک سمفونی می‌شنویم. نویسنده با انتخاب این نام اولین و مهمترین کد ورود به اثر را به خوانندگانش داده است.
شما قرار است به همنوایی شبانه ارکسترال چوب‌ها وارد شوید. پس توقع شنیدن ساز‌مخالف، چپ‌‌کوک و ضد ضرب را هم داشته باشید!
نام این رمان دعوتی است به یک ارکستر غیرمعمول و در عین‌حال بسیار قابل درک.
رضا قاسمی قصد ایجاد ابهام را برای خوانندگانش ندارد، وقتی از معماگونه‌گی و چیدمانی پازلی این رمان صحبت می‌کنیم،‌ منظورمان این است که با یک روایت خطی و تک بعدی و تک شخصیتی سرو‌کار نداریم بلکه با یک جهانِ ذهنی، آشفته و درعین حال کنکاش‌گر مواجهیم.

درباره راوی؛ یدالله
این رمان به شیوه روایت اول شخص نوشته شده است. شخصیت اصلی (راوی) این داستان مردی ایرانی است به نام یدالله که به پاریس مهاجرت کرده و در ساختمانی قدیمی در یکی از محله‌های پاریس زندگی می‌کند. ساختمانی که با آدمهای مهاجر یا تبعیدی پر شده و از ملیت‌های مختلف در آن حضور دارند.
ویژگی‌های شخصیتی راوی

راوی داستان مردی روشفنکر و سیاسی است که  به تبعیدی خودخواسته دست زده است. او از وضعیت بحران‌زده و در خطر خویش در ایران به پاریس فرار کرده و حالا در ساختمانی پر رمز و راز گیر افتاده است. او که نویسنده، نقاش و آدمی اهل موسیقی و در یک کلام روشنفکری از خانه گریخته است اکنون با تعدادی از غریبه‌ها زیر یک سقف قرار گرفته و داستان زندگی خودش، دیگران و البته از همه بیش‌تر مالیخولیای ذهنی‌اش را روایت می‌کند.

راوی این داستان به اذعان خودش دارای سه بیماری روانی است:

  • وقفه‌های زمانی

او دچار وقفه در زمان و فراموشی عجیبی است. ممکن است کاری را بارها و بارها تکرار کند و یادش نیاید آخرین بار کی آن را انجام داده است،‌ مثلا چندین بار پشت سرهم دوش بگیرد. او در ذهن خودش نمی‌تواند سلسله مراتب زمانی و خط طولی برای زمان رسم کند.

  • بی‌هویت فردی

مسئله راوی و آینه به عنوان نماد بی‌هویتی و گم‌کردگی هویت در این رمان مجسم شده است. یدالله از چهارده‌سالگی به بعد نتوانسته تصویر خودش را در آینه ببیند. او هر بار که به آینه نگاه می‌کند جز سطحی براق و سیقلی چیزی نمی‌بیند که همین موضوع اشاره به به هویتی فرد راوی دارد و سرگشتگی او برای تعریف از اینکه چه کسی است؟

  • خودویرانگری

راوی خود را ویران کرده است. او جسم و روحی پریشان دارد، او از انطباق خویش با جامعه عاجز است و نمی‌تواند خود را با اطرافیان وقف دهد در واقع از منظر روانشناسی می‌توان او را فردی جامعه‌ستیز برشمرد. راوی بر اساس گفته‌های خودش تبحر خاصی در لگد زدن به بخت خویش دارد! به خصوص در روابط عاطفی‌اش. توضیح او برای اینکه همیشه خلاف مصلحت خودش عمل می‌کند یک چیز است:

اگر هماره برخلاف مصلحت هویش عمل می‌کنم، از آن روست که من خودم نیستم.

این خودگمشدگی او بعد از چهارده‌سالگی و ماجرا از دست دادن دوستش در رودخانه باعث شده تا از آن به بعد نیازی به حفاظت از خود نبیند،‌ چون برای او اصلا خودی وجود ندارد!

مکان داستان

ساختمانی ۶ طبقه در محله باستیل پاریس، جایی شبیه به یک پانسیون. اتفاقات این داستان در طبقه ششم همین ساختمان می‌افتد. طبقه‌ای با ۱۲ اتاق و یک دستشویی مشترک!  اتاق‌هایی که هر کدام یکی از شخصیت‌های داستان را در دل خود جا داده است. ساختمان یا مکان داستان در این رمان نقشی مهم‌تر از یک مکان دارد. نویسنده جزئیات زیادی از آپارتمان‌ها، آشپزخانه، اتاق خواب و حتی دستشویی مشترک راهرو روایت می‌کند. مکان این داستان را می‌توان به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی رمان در نظر گرفت. جایی که امکان گردهم آمدن این همه شخصیت با ویژگی‌های مختلف را ممکن کرده و محل اتفاقات و شکل‌گیری روابط آدمیان این داستان است.

مکان این داستان کشتی نوحی را به ذهن متبادر می‌کند که گویی نویسنده عجیب‌ترین آدمها را از روی زمین برداشته و در آن چیده است و قرار است این کشتی خود در دل طوفانی هراس‌انگیز ادامه حیات یابد.

Reza Ghasemi iranischer Schriftsteller Flash-Galerie

زمان داستان

زمان نیز یکی دیگر از عناصر مهم این داستان است. نویسنده اینجا نیست با چیره‌دستی به جای مقهور زمانِ اثر شدن از زمان به عنوان یک عنصر برای روایت استفاده می‌کند. برای پیدا کردن زمان‌بندی اتفاقات این داستان و سیرزمانی شاید دچار سردرگمی بشوید و البته نباید فراموش کنید که در حال خواندن یک رمانِ جریال سیال ذهن هستید.

در این دسته از رمان‌ها خبری از گذشته، حال و آینده به صورت مرسوم و خطی آن نیست. یعنی داستان‌ از جایی در گذشته شروع نمی‌شود و مثلا به زمان حال یا آینده برود. بلکه داستان دارد از ذهنِ راوی روایت می‌شود. ساختار ذهنی همه ما دربازگو کردن اتفاقات و روایت ذهنی دچار به هم ریختگی زمانی است. وقتی داریم خاطره‌ای از کودکی را بازگو می‌کنیم همزمان ممکن است به همین لحظه و همین ساعت برگردیم، ممکن است همزمان چند خاطره با فواصل زمانی مختلف در ذهن ما شکل بگیرد. برای همین در نوشتن روایت سیال ذهن نویسندگان تکنیک‌هایی مثل تداعی ذهنی را به کار می‌گیرند تا از دل آشفتگی‌های ذهنی ناگزیر انسانی، داستانی قابل فهم و قابل پیگیری خلق کنند.

با توجه به توضیحات بالا زمان این رمان را می‌توان در سه زمان تقسیم‌بندی کرد:

  • زمان وقوع حادثه اصلی

یک رمان با یک حادثه محوری کلید می‌خورد؛ حمله پروفت به سید (دو تا از شخصیت‌های این رمان)

  •  قبل از وقوع حادثه اصلی

این زمانی است که ما در ذهن ِ راوی در حال مرور اتفاقات و حوادثی هستیم که منجر به حادثه اصلی یعنی همان حمله شده است. حدود این زمان طبق گفتار راوی دو ماه است.

  • زمان پس از مرگ راوی

در بخش دوم فصل اول این رمان ما با صحنه‌های بازجویی راوی توسط فاوست مورنائو مواجه هستیم. این زمانی است که در واقع راوی به قتل رسیده و اکنون در قبر خویش در حال پاسخ گویی به همان نکیر و منکری است که ما می‌شناسیم. البته در این بخش نیز راوی مرورهایی نسبت به گذشته دورتر دارد و همه‌چیز در همین زمان خلاصه نمی‌شود.

اشخاص داستان

همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، پر است از شخصیت‌های متعدد،‌ چه آن‌هایی که به صورت واقعی و در زمان وقوع حادثه اصلی در آپارتمان حاضر هستند چه آن‌هایی که از طریق ذهن راوی برای من گزارش می‌شوند.

انتخاب اسامی اشخاص این رمان نیز یکی دیگر از ترفندهای خلاق نویسنده است.

برخی از اشخاص این داستان:

پروفت (پیامبر): همسایه دیوار به دیوار یدالله

سید الکساندر:‌ مهاجری ایرانی که همانطور که از نامش پیداست دارای چندگانگی هویت است.

اریک فرانسوا اشمیت

بندیکت:‌ ساکن اتاق شماره ۶ و روبروی راه‌پله

فاوست مورنائو: شخصیت افسانه‌ای از افسانه‌های آلمان . او برای دست‌یابی به لذات و به دلیل طمعی که دارد حاضر می‌شود روحش را به شیطان بفروشد.

ماتیلد : زن صاحبخانه

رعنا: زن مهاجری که مدتی در اتاق راوی زندگی می‌کند.

در کنار این شخصیت‌ها شخصیت‌های دیگری هم قرار دارند، گاهی شخصیت‌های این داستان بیش‌تر از یک اسم دارند، بسیاری از آن‌ها نام‌های مستعار دارند که در رمان به آن اشاره می‌شود مثلا یکی از شخصیت‌ها که نامش کلانتر است اما اسم واقعی‌اش مجید است. در حالی که گاهی او را به نام حسین و محسن هم صدا می‌کنند.

حوادث رمان

همانطور که در بالا اشاره کردیم این رمان حول یک حادثه مرکزی یعنی حمله پروفت به سید آغاز می‌شود. اما پازلی است از اتفاقات گوناگون در گذشته، حال و آینده. از کشته شدن راوی گرفته تا حضور م.الف.ر و رعنا و دیگر شخصیت‌ها که هر کدام با قصه‌ای وارد این رمان می‌شوند.

برای پیگیری حوادث و اتفاقات رمان لازم نیست نگران باشید، نویسنده خودش را یکی یکی حوادث را برشمرده و شما را همراه می‌کند. از آنجایی که ذکر همه حوادث در این مقاله نمی‌گنجد، لذت خواندن و کشف آن را به خودتان می‌سپارم.

موضوعات رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

موضوع اصلی این رمان؛ مهاجرت است. این رمان را به عنوان رمان مهاجرت می‌شناسند اما مهاجرت یا مهاجرین خود بستر بازگویی بسیاری از موضوعات دیگر نیز هست.

بحران هویت، روابط عاطفی و جنسی، دین، سیاست، تبعیض‌های اجتماعی، تقابل خیر و شر و انتقام از دیگر موضوعاتی است که در این رمان به آن پرداخته می‌شود.

چند نکته برای بهتر خواندن همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

  • یادداشت‌‌نویسی

برای خواندن بهتر این رمان پیشنهاد می‌کنم یادداشت برداری کنید، فرقی نمی‌کند چه نسخه الکترونیک این رمان را می‌خوانید چه نسخه چاپی، بهتر است برای بخش‌های مختلف یادداشت‌نویسی کنید. به خودتان اجازه مشارکت در متن بدهید! جاهایی که دوست دارید خط بکشید یا هایلایت کنید. نام شخصیت‌ها را گوشه‌ای برای خودتان بنویسید و نقشه‌ای از ارتباط اشخاص با همدیگر ترسیم کنید.

نوشتن یادداشت به شما کمک می‌کند بهتر با این رمان ارتباط برقرار کنید و از آن‌ مهمتر وقتی به این کتاب برگردید حال و هوایی که موقع خواندنش داشته‌اید حتما برایتان جالب خواهد بود.

خبر خوب اینکه نسخه صوتی رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها با صدای پیمان معادی در فیدیبو قابل خریداری و دانلود است. مطمئنم از شنیدن این رمان هم به اندازه خواندن آن لذت خواهید برد.

[button color=”blue” link=”https://fidibo.com/book/138705-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%86%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%87-%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DA%86%D9%88%D8%A8″ size=”big” align=”center” target=”_blank” radius=”9″ rel=”nofollow”]همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها[/button]

  • آمادگی برای خواندن جریان سیال ذهن

برای خواندن ِ یک رمانِ جریال سیال ذهن آماده باشید. خود را به دست داستان و نویسنده توانمند آن بسپارید و گاهی از احساس گم شدن در متن نترسید. این خودش بخشی از لذت خواندن این متن است. یادتان باشد شما در حال خواندنِ گزارشی کاملا ذهنی، بدون تقدم و تاخر زمانی و با داستان‌های متعدد هستید.

  • توجه به اصل عدم قطعیت

یکی از مهمترین اصول این رمان به عنوان یک رمان پست‌مدرن تاکید بر اصل عدم قطعیت است. از همان فصل اول و جملات اول این رمان وارد وضعیت عدم قطعیت می‌شوید!

راوی در آغاز داستان به شما می‌گوید: اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد.

بعد توصیفی از اسب می‌کند و در ادامه خطاب به خواننده می‌گوید:

دیده‌ای چگونه شیهه می‌کشد و سم می‌کوبد بر زمین؟

نه، من هم ندیده‌ام.

در همین چند جمله راوی، اصالت ِ روایت را زیر سوال می‌برد و می‌گوید من دارم خودم را به چیزی تشبیه می‌کنم که اصلا ندیدمش!

و در تمام این رمان بارها و بارها راوی روایت‌های خودش را نقض می‌کند. دلیلیش هم واضح است چون قبلا به ما گفته که اصلا خودش یک سایه است و هویتی شخصی ندارد و همه آنچه ما می‌خوانیم روایت‌های ذهنی است؛ ذهنی پارانوئید و بیمارگونه.

داستان در داستان

جایی در رمان می‌خوانیم که سید – یکی از شخصیت‌ها – در حال نوشتن رمانی است که گویی شخصیت اصلی آن راوی ما است و رمان هم «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» است.

نویسنده از تکنیک داستان در داستان استفاده کرده است. به طور کلی ما با دو داستان اصلی و موازی در این رمان طرفیم. داستانی که راوی از ذهنش روایت می‌کند و داستانی که سید در حال نوشتن آن است.

بسیاری از کتاب‌ها و رمان‌ها از تکنیک داستان در داستان استفاده می‌کنند، این تکنیک به این صورت نوشته می‌شود که شما در حال خواندن یک رمان یا داستان می‌فهمید، این رمان و داستان را یکی از شخصیت‌های حاضر در داستان نوشته است یا یکی از شخصیت‌های اصلی داستان در حال خواندن داستانِ دیگری است و شما را هم شریک آن داستان می‌کند.

از جمله مثال‌های داستان‌ در داستان می‌توان به قصه‌های هزار و یک شب اشاره کرد. در هزار و یک شب ما با یک داستان محوری با شخصیت اصلی شهرزاد مواجه هستیم که او هر شب داستانی را برای پادشاه تعریف می‌کند و ما داستان‌های او را هم می‌خوانیم.

برای آشنایی بیشتر با این رمان چه کتاب‌هایی بخوانیم؟

نمونه‌های زیادی از رمان‌های جریان سیال ذهن در ادبیات جهان وجود دارد، اما از نمونه‌های فارسی و رمان‌هایی که حال و هوایی شبیه به این رمان دارد می‌توان به بوف کور صادق هدایت، شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری، استخوان خوک و دست‌های جذامی نوشته مصطفی مستور.

همچنین از نویسندگان شاخص خارجی و رمان‌های شاخص این تکنیک می‌توان به خانم دالاوی نوشته ویرجیناوولف، گور به گور اثر ویلیام فاکنر و در راه نوشته جک کرواک اشاره کرد.

برای شنیدن یک سمفونی عجیب آماده باشید!

خودتان را آماده یک چالش ذهنی و جذاب کنید، با خواندن همان چندسطر این رمان داستان به خوبی ذهن‌تان را درگیر کرده و تا خط پایانی رها نمی‌کند. بی‌شک همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها از آن دست رمان‌هایی است که هرگز فراموشش نخواهید کرد.

خودتان را برای شنیدن یک اثر چندصدایی، ارکسترال و بی‌نظیر آماده کنید.

[box]نام: همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

نویسنده:‌ رضا قاسمی – آهنگساز، نوازنده،‌ نویسنده متولد ۱۳۲۸ اصفهان

تعداد صفحات: ۲۰۷

ناشر: نشر نیلوفر

فصل‌ها

فصل یک: نه گابیک اینجا نه!

فصل دو: یک سطح نقره‌ای محو

فصل سه: حضوری از جنس حرف

فصل چهار: در اندوه دریای گمشده

فصل پنج: جوراب‌های دستباف کار ایران

جوایز: برگزیده جایزه کتاب سال ۱۳۸۰

برگزیده جایزه هوشنگ گلشیری ۱۳۸۰

برگزیده جایزه ادبی مهرگان ۱۳۸۰

بهترین رمان یک دهه اخیر ایران (دهه هشتاد) به انتخاب منتقدین مطبوعات [/box]

One Response

  1. سلام. البته این کتاب قبل از اینکه در دسته پست مدرن باشد، رمانی است که در رده سورئالیسم قرار می گیرد و می توان خوانش سورئالیسم به این کتاب هم داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری