ما در داستان زندگی میکنیم؛ خرده روایتهایی در دل روایتی بزرگ. هرکس فراخور هستیاش داستانی از آن بر میسازد و در روایتی باز مینماید. گذار ما در ادبیات است؛ داستان ما، داستان است و نوشتن درباره داستان. روزنامهنگاری و داستان؛ دو پدیده جهان صنعتی که شانه به شانه هم پیش آمدهاند. ارمغانهایی از فرنگ رسیده که ما نیز همچون مردم دیگر سرزمینها بخت خود را در این ورطه به آزمون گذاشتهایم و همواره نگاهی به دست آنها داشتهایم. همچنان که دیگران نگاهی به پهنا و ژرفای گذشته ادبی ما دارند (و گاهی بهتر و درستتر از ما). روزنامهنگاری درباره ادبیات، تردامنی است؛ هر اندازه هم که در ژرفی بیشتری غوطهور شود هنوز در پیرامون و سطح است؛ نوشتن است و نوشتن درباره نوشتن اما شاید آن نوشتن ناب که آفرینشگری است نباشد. بازی در خانه خواننده و برای خواننده است؛ ساختن پلی برای دیدار نویسنده و خواننده در عصری دلپذیر.
همشهری داستان که نخستین بار روی پیشخوان روزنامهفروشیها جا گرفت در آغاز کار خود یگانه بود. تنها نشریهای که در آن دور نگاهش به نیاز خوانندگان داستان بود و از نگاه نظری و دانشگاهی دورتر ایستاده و به داستان و جهان پیرامون آن پرداخت. کاری نوپا که به دل خواننده نشست هر چه پیشتر آمد پختهتر و خوشایندتر شد؛ کاری شایان ستایش. جا دارد سپاسگزار تلاش همه کسانی باشیم که تا امروز همراه بودهاند و آن را پیش آوردهاند.
داستان زندگی داستان دگرگونی است؛ هر روز به گونهای دیگر بر میآید. همشهری داستان نیز ورق خورده است و امروز با دگرگونیهایی روبهرو شده است. خرده داستانهایی هم در دور و نزدیکش ساخته شد و سخنهایی گفتند و نوشتند و خواندند و شنیدند. آن داستانهای درگوشی گذشته است و داستان ما، هم چون دوستانی که پیش از این بودند داستان داستان است و درباره داستان. ما در خانه خواننده بازی میکنیم و برای خواننده. تلاش میکنیم توشهای ارزنده فراهم کنیم برای دیدار نویسنده و خواننده در عصری دلپذیر.