
کتاب سرنوشت شوم
نسخه الکترونیک کتاب سرنوشت شوم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب سرنوشت شوم
بهنام نگاهی به رعنا انداخت و متوجه شد که او نگاهش میکند از دور با سر سلامی داد و در کمال تعجب لبخند زیبایی بر لبان رعنا دید و او هم متقابلا با سر جواب سلامش را داد ناگهان دل بهنام به لرزه افتاد دیگر نمیتوانست انکار کند رعنا همهی زندگی او شده بود رو به حمید کرد و گفت:حق با تو هستش حمید دیگه طاقت ندارم این دختر داره من و دیوونه میکنه تمام فکر و ذهنم را به خودش مشغول کرده دیگه نمیتونم سمت هیچ دختری برم هرجا میرم چهرهی رعنا رو میبینم از دل و دماغ افتادم تو میگی من چی کار کنم.؟ حمید با مهربانی دستی بر روی دوش رفیقش گذاشت نگاهی کوتاه به سمت رعنا انداخت و گفت: «من زودتر از خودت فهمیدم که عاشق شدی دوست دوران کودکی من اما حرفات راجبه رعنا رو فراموشی کردی یادت رفت که می گفتی...»
نظرات کاربران درباره کتاب سرنوشت شوم