یکی از سختترین مبارزههای انسان نه با طبیعت، حیوانات وحشی، دزدان و یاغیان تاریخ بلکه با خودش است. شاید با دیدن این جمله کمی جا بخورید، ولی درست خواندهاید؛ مبارزه انسان باوجود خودش. اگر کمی به عقب برگردیم مثلاً حدود ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال بیش، یک فرد برای طی کردن یک فاصله ۵۰ یا ۱۰۰ کیلومتری میبایست با کلی خطرات دستوپنجه نرم میکرد. زیرا خطراتی مثل راهزنان، حمله حیوانات وحشی حتماً جان او را تهدید میکرد، لذا بهمحض رسیدن به مقصدش سرش را بالا میگرفت و میگفت: الهی شکر که موفق شدم. موفقیت انسانهای ماقبل ما اینچنین بود، اما امروزه چنین نیست. موفقیت انسانهای امروزه در کسب اهدافی است که در ذهن دارند یا داشتهاند. کسب موفقیت در دنیای امروز پیچیدهتر از دوران گذشته است؛ زیرا شرط اول موفقیت در زمان فعلی پیروزی بر اضطراب است. اضطرابی که نه علت آن وقایع مادی قابل ملموس، بلکه ترسهایی است که قابلدیدن و شنیدن نیستند. اضطراب که بهحق باید آن را طاعون قرن حاضر نام گذاشت، ناشی از دوندگی برای رسیدن به موقعیتهایی است که همه برای رسیدن به آنها یک دوی ماراتن راه انداخته و هرکسی به سهم خود خواهان اول شدن است.
زندگی فعلی ما حدیث مشقتی ست از اول صبح هنگامیکه تازه از خواب برمیخیزیم و غروب که به منزل برمیگردیم. موفقیت امروزی در گِرو کنار زدن اضطرابات و ترسهای موهومی است که از اولین روز مدرسه تا گرفتن بالاترین مدارج تحصیلی بر ما هجوم میآورد. البته موفقیت دوران ما ازلحاظی خیلی روانتر از گذشته است. اکنون ما محدودیتهای دوران قبل را نداریم. در گذشته امکان جهش برای یک فرد تقریباً محال بود. مردم در شغل پدران خود درجا میزدند و معدود انسانهایی بهمراتب بالا میرسیدند. تعریف موفقیت آنچنان گسترده و فراگیر است که خیلی سخت میتوان آن را در کلمات تعریف نمود. شاید بهترین تعریف از موفقیت رسیدن به اهداف موردنظر برای نوع بشر باشد.
هر انسانی در این کرهی خاکی دارای موازین و اهداف موردنظر خود است. رسیدن به این اهداف، موفقیت محسوب میشود که شامل؛ اهداف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در این طیف رسیدن به رتبه تکرقمی کنکور تا کسب بهترین مراتب تقوا و عرفان قابلتعریف است. اگر جمعیت کره زمین را ۷ میلیارد نفر حساب کنیم، موفقیت برای هرکدام از این انسانها قابلسنجش است. میدانم کسانی که این کتاب را در دست گرفتهاند تاکنون شاید دهها کتاب اصولِ موفقیت را مطالعه کردهاند، ولی تاکنون نتیجهی قابللمسی برای آنان پدیدار نشده است. شاید یکی از علل مهم و اساسی در عدم رسیدن به نتیجهی دلخواه نوع این کتابها باشد. از اوایل دههی هفتاد که اولین سری از این کتابها منتشر گردید، مردم کشور ما با کتاب «بهسوی کامیابی» نوشتهی آنتونی رابینز آشنا شدند. همچنین ترجمههای عالی و خوب مترجم توانا آقای قراچه داغی و با کتابهایی مثل «روانشناسی تصویر ذهنی» اثر دکتر ماکسول مالتز، جزء اولینها محسوب میشوند. تقریباً سی سال است که مردم ما با کتابهای خودسازی و اصول موفقیت خو گرفته و اتفاقاً اینگونه کتابها از نوع پرفروش بودهاند. ولی یک مشکل در این میان موجود هست و آن بافت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ماست. سرزمین ما با کشورهایی که اینگونه کتابها در آن تولید میشوند فرقِ اساسی دارد. برای نمونه ارتباطگیری با جنس مخالف در کشور ما تابع مذهب و اجتماع است و اختلاف اساسی با آنطرف مرزها دارد و یا تغییر شغل در کشور ما به این راحتیها نیست و هرکسی خیلی جرئت تغییر آن را ندارد. معدودی از ایرانیان که مبادرت به نوشتن کتابهای اصول موفقیت و فنّاوری فکر کردهاند، چون هنوز نوشتن این نوع کتابها در کشور تبیین نشده و بیشتر کپیبرداری از غربیها بوده. لذا تا اصل آن موجود است کسی به دنبال کپی نمیرود. معمولاً در دنیای غرب با استفاده از فنهای ذهنی و روانی، افرادی از قعر فلاکت زندگی به اوج ترقی رسیدهاند. آنتونی رابینز قبل از ترقی، در آپارتمان حقیری زندگی میکرد که ظرفهای غذایش را در درون وان حمام میشست. جان کِهو قبل از ثروت و شهرت، وسط جنگل در کلبهای بدون آب و برق زندگی میکرد. اینها تجارب خودشان را بهصورت کتاب درآورده و به جامعه ارائه دادند.