کتاب بینوایان یکی از محبوبترین و خوانده شدهترین کتابهای جهان است. ویکتور هوگو در رمان بینوایان تصویری ماندگار و تاثیرگذار از فقر و عوارض آن ارائه کرده است. ویکتور هوگو خود درباره این کتاب میگوید:
[quote]تا آن هنگام که جهل و فقر در جهان ریشهکن نشود، کتابهایی از این دست سودمند خواهد بود.» این بخشی از بندی است که ویکتور هوگو بر پیشانی کتاب بینوایان نوشته است.[/quote]
معرفی کلی کتاب بینوایان
عنوان فرانسوی Les Miserable که در فارسی «بینوایان» ترجمه شده، نام معروفترین اثر ویکتور هوگو است که در اوایل سال ۱۸۶۲ میلادی به چاپ رسید. این رمان پنج جلدی، با ۱۹۰۰ صفحه (نسخه زبان اصلی) جزو طولانیترین آثار ادبیات داستانی جهان و همچنین دارای طولانیترین جمله با ۸۰۰ کلمه است. این کتاب خیلی زود مورد توجه مخاطبان و همچنین منتقدان ادبی قرار گرفت و به زبانهای متعددی ترجمه و در نقاط مختلف دنیا منتشر شد. اگر بخواهیم از مضمون کتاب حرف بزنیم باید به مفاهیمی چون فقر، انساندوستی، نیکی و شر، عشق و شفقت اشاره کنیم.
کتاب بینوایان چند جلد است؟
این کتاب در پنج جلد نوشته شده است که شامل: فانتین، کوزت، ماریوس، ترانه کوچک پلومه و حماسه کوچک سن دنی، ژان والژان است.
ماجرای کتاب بینوایان چیست؟
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، کتاب «بینوایان» درباره ژان والژان، مردی میانسال و فقیر است که سالهای زیادی را در زندان سپری کرده و حالا بدون هیچ دارایی و شغل و خانهای، باید روزگارش را بگذراند. در همین دوران است که با کشیشی دلسوز و مهربان آشنا میشود که تاثیر زیادی بر شخصیت او و زندگیاش میگذارد. او به مرور اوضاعش روبراه میشود و سرپرستی دخترکی (کوزت) را به عهده میگیرد که پدر و مادری ندارد. از طرفی، او به خاطر فرار از زندان و سرقت جزئی دیگری که پیشتر انجام داده، تحت تعقیب یک بازرس سمج است که قصد دارد هرطور شده ژان والژان را به زندان برگرداند. کتاب ماجرای اتفاقهای مختلفی است که برای او و کوزت پیش میآید و زندگی این دو را تحت تاثیر قرار میدهد.
درباره نویسنده کتابِ بینوایان
حتی آنها که کتابخوان نیستند هم اسم ویکتور هوگو را شنیدهاند. ویکتور هوگو سال ۱۸۰۲ در شهر بزانسون فرانسه به دنیا آمد. هوگو که در خانواده رابطهاش با مادرش بهتر بود، به سمت علایق او هم گرایش پیدا کرد. به همین خاطر بود که در همان کودکی و نوجوانی به ادبیات علاقهمند شد و آثار ادبی فرانسوی را مطالعه میکرد. خیلی زود و در ۲۰ سالگی شعرهایش را منتشر کرد و چهار سال بعد هم اولین رمانش را به چاپ رساند. سال ۱۸۲۷ نمایشنامه کرامول را نوشت و منتشر کرد؛ اهمیت این کتاب بیشتر به خاطر مقدمه مفصلش است که در واقع شامل تعریف دقیق سبک رمانتیسم میشود.
هوگو ضمن اینکه یکی از پرکارترین نویسندههاست، در هر سه بخش شعر، نمایشنامه و رمان آثار درخور توجهی دارد. و شاید برایتان جالب باشد که بدانید او را در فرانسه بیشتر با شعرهایش میشناسند اما در دیگر کشورها با رمان «بینوایان» و یا «گوژپشت نتردام». از طرفی، هم فعالیت سیاسی داشت و هم نقدهای تند و تیزی را بیان میکرد. سرانجام این فعالیتها کار دستش داد و او تبعید شد. اما او در تبعید هم دست از کار نکشید و چند اثر از جمله رمان بینوایان را نوشت. او پس از بازگشت از تبعید، بار دیگر فعالیت سیاسی را از سر گرفت و نماینده مجلس ملی فرانسه شد.
آثار معروف و شناختهشده: رمانهای «بینوایان»، «گوژپشت نتردام»، «کارگران دریا»، «آخرین روز یک محکوم»، «مردی که میخندد» و نمایشنامههای «ریبلاس» و «کرامول»
خلاصه داستان بینوایان
قهرمان داستان، ژان والژان به خاطر یک سرقت جزئی، دستگیر میشود و به زندان میافتد و به خاطر تلاش برای فرار دوران محکومیت ۱۹ ساله را طی میکند. پس از آزادی، وقتی پا به شهر «دینی» میگذارد هیچکس حاضر نیست به او جا و پناه بدهد. در اوج ناامیدی، به طور اتفاقی به کلیسا و پیش اسقف میریل میرود و آنجا میماند. با این حال، قهرمان قصه در آنجا هم دست به سرقت میزند و پلیس او را دستگیر میکند، اما اسقف برای نجات او، دروغ میگوید. این کار اسقف تاثیر زیادی بر ژان والژان میگذارد. او با نامی دیگر راهی شهر مادلین میشود و با تلاش فراوان موفق میشود اوضاع کاری را روبراه کند و صاحب کارخانه میشود. او زنی را که در کارخانهاش کار میکند به خاطر داشتن فرزندی نامشروع، اخراج میکند. و مدتی بعد، وقتی زن در حال مرگ است، به او قول میدهد که از دخترش مراقبت کند. اما همانجا هویتش لو میرود و توسط بازرس ژاور دستگیر و راهی زندان میشود.
ژان والژان اینبار از زندان فرار میکند و به سمت شهر مونتفرمیل میرود؛ جایی که دختر آن زن را، که کوزت نام دارد، در خانه تناردیه پیدا میکند و میفهمد این خانواده به جای مراقبت از این دخترک از او سوء استفاده میکنند. ژان والژان با پرداخت مبلغی، کوزت را آن خانواده میگیرد و باهم راهی پاریس میشوند. آنها به صومعهای پناه میبرند و در آنجا ژان والژان به باغبانی مشغول میشود و کوزت هم به مدرسه میرود.
ماریوس جوانی است که در خانوادهای ثروتمند زندگی میکند. او بعد از چالشی که با پدربزرگش دارد، از خانه خارج میشود و به عنوان دانشجوی رشته حقوق زندگیاش را ادامه میدهد. ماریوس به طور اتفاقی کوزت را در پارکی میبیند و در یک نگاه عاشق و دلباخته او میشود. اما ژان والژان که سرسختانه مراقب دختر است نمیخواهد رابطهای بین این دو شکل بگیرد؛ او میترسد که کوزت را از دست بدهد. در نتیجه بین آنها فاصلهای میافتد و در این زمان است که پسر جوان به رفقایش میپیوندد که یک قیام سیاسی علیه حکومت را آغاز کردهاند.
پس از اتفاقهایی، ژان والژان به پاریس برمیگردد و به ماریوس که به همراه دوستانش در حال مبارزه است، کمک میکند و او را که زخمی شده از مهلکه خارج میکند. ماریوس پس از بهبودی با پدربزرگش آشتی میکند و از او اجازه میگیرد تا با کوزت ازدواج کند. در نهایت والژان گذشته خود را برای ماریوس تعریف میکند و از طرفی هم ماریوس به طریقی میفهمد این والژان بوده که وقتی او زخمی شده، جانش را نجات داده و در آخر قهرمان قصه در آرامش میمیرد.
درونمایه داستان بینوایان
یکی از مضمونها (تم) پررنگ داستان، عشق و شفقت است. وقتی به سرتاسر کتاب نگاه میاندازیم میفهمیم که شخصیتهای مثبت با دیگران دلسوزانه، با محبت و با عشق برخورد میکنند؛ مانند رفتار کشیش در مقابل ژان والژان و همچنین رابطه ماریوس با کوزت. در این بین خود ژان والژان هم که یک مجرم است و دارای شخصیتی درهم، غمگین و سرسخت است، بعد از دیدن محبت کشیش دچار تحول میشود، و وقتی کوزت را به سرپرستی میگیرد این تغییر رفتار شخصیت را بیشتر و بهتر میبینیم. هوگو قصد داشته بگوید که این انساندوستی و عشق میتواند راه نجات انسان از تلخی و دشواری روزگار باشد.
یکی دیگر از درونمایههای مهم، نقد ساختار اجتماعی فرانسه قرن نوزدهم است. نویسنده چندین و چند بار نقدش را به وضوح پیش چشم ما میگذارد؛ به ما میگوید که چطور میشود که فانتین، فردی نجیب، مهربان و سختکوش که حتی در حال مرگ هم به فکر دخترکش است، به تنفروشی میافتد. هوگو به دو موضوع تاکید میکند؛ رفتار با زنان و همچنین عدالت کیفری. نمونهاش اینکه قهرمان قصه به خاطر دزدیدن یک تکه نان برای پنج سال زندانی میشود. ضمنا در نظر داشته باشید که هوگو از وضعیت زندانها به خوبی آگاه بوده و بسیاری از اتفاقهای کتاب را از جامعه و اطرافش گرفته، از جمله همین ماجرای محکومیت.
شخصیتهای اصلی داستان بینوایان
طبیعتا کتابی با این حجم شخصیتهای زیادی دارد و درباره بسیاری از آنها توضیح و بخشهایی به آنها اختصاص داده میشود. اما اگر بخواهیم شخصیتهای اصلی داستان را که نقش کلیدی ایفا میکنند انتخاب کنیم، به اسمهای زیر میرسیم.
ژان والژان، قهرمان داستان
کوزت، دختر فانتین
ژاور، بازرسی که در پی ژان والژان است
فانتین، مادر کوزت
ماریوس پونتمرسی، پسر ژرژ پونتمرسی، سرهنگ ارتش ناپلئون
میریِل، اسقف شهر دینی
آقای تناردیه، صاحب مسافرخانه (سرپرست کوزت در کودکی)
خانم تناردیه، همسر تناردیه
اِپونین، دختر بزرگ تناردیه
آقای گیلنورمند، پدربزرگ ماریوس
گاوروش، پسر بزرگ تناردیه
اقتباسهای سینمایی کتاب بینوایان
تعداد اقتباسها از این کتاب زیاد است. در اینجا به چند نمونه از معروفترینها اشاره میکنیم.
- بینوایان (۱۹۵۸) به کارگردانی ژان پل لو شانوا؛ از معروفترین اقتباسهای سینمایی. خود فرانسویها هم این فیلم را بیشتر از دیگر فیلمهای ساخته شده بر اساس این رمان پسندیدهاند. با بازی هنرمندانه ژان گابن در نقش ژان والژان.
- انیمیشن بینوایان (۱۹۷۹)؛ متولدین دهه پنجاه و شصت حتما این انیمیشن را که از تلویزیون پخش میشد یادشان هست. اثری ساده و دوستداشتنی.
- بینوایان (۱۹۹۵) به تهیهکنندگی و کارگردانی کلود للوش؛ یکی از اقتباسهایی که نظر مثبت منتقدان را به همراه داشت و موفق شد جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را به دست بیاورد. در این اثر سینمایی، ژانپل بلموندو که به تازگی از دنیا رفت، نقش اصلی را داشت.
- بینوایان (۲۰۱۲) به کارگردانی تام هوپر؛ این اقتباس سینمایی هم خوب و موفق از آب درآمد و جوایز زیادی گرفت، از جمله جایزه روبان آبی ژاپن برای بهترین فیلم خارجی، و همچنین جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال.
- مینی سریال بینوایان (۲۰۱۸) به کارگردانی تام شانکلند؛ یکی از آخرین اقتباسها.
بهترین ترجمه از کتاب بینوایان
ترجمههای مختلفی از این رمان در دسترس است. اولین بار حسینقلی مستعان بود که به طور کامل این اثر را به فارسی برگرداند. مترجمهای شناختهشده دیگری هم دست به ترجمه این کتاب زدهاند؛ از جمله عنایتالله شکیباپور و ابوذر صداقت، محمد مجلسی، محسن سلیمانی و کیومرث پارسای. دو ترجمه حسینقلی مستعان و محسن سلیمانی را میتوانید در فیدیبو بخوانید.
بخشی از کتاب بینوایان
«به اعتقاد ما اگر روح و درون آدمی به چشم دیده میشد، هرکس متوجه این مساله عجیب میشد که هر یک از افراد بشر، در باطن به یکی از جانوران شباهت دارد. و این رازی است که همه متفکران عالم از آن خبر دارند؛ از صدف گرفته تا عقاب، و از خوک گرفته تا ببر را میتوان در نهاد آدمی پیدا کرد. در نهاد هر انسان یکی از جانوران را میتوان یافت؛ و گاهی در درون یک نفر چند جانور متفقا حضور دارند.»
6 Responses
ممنون از نقد و ارائه معلومات مفید در مورد این اثر. موفق باشید.
ممنون از مطلب خوبتون
واقعا از کلماتی شایسته استفاده شده و بینوایان فراموش نشدنی و در تمام تاریخ این داستان با تاریخ زندگی خواهد کرد.
مرسی از توضیحات به جا و درست شما توصیه میکنم این اثر را حتما مطالعه کنید خیلی مفیده
این برنامه ها تداعی گر بهترین دوران زندگیمان که همان کودکیمان بود ، هست و هر وقت به این برنامه ها میرسیم دوران صداقت و صفا را میبینیم
واقعا برای مطالعه بیشتر نیازدارد
خیلی عالی