تصور زندگی بدون قصه تقریبا غیرممکن است. همه آدمهای روی زمین از آنگاه که زبان را برای ارتباط انتخاب کردهاند، خیالات و تصویرهای ذهنیشان را در قالب قصه بیان کردهاند. در هر گوشه و کنار این جهان، قصهها بازتاب دهنده فرهنگ، روش، منش و زندگی آدمها بوده و از قصهها میتوان به عمق رازهای یک سرزمین و تاریخ آن پی برد. در ایران نیز، قصهگویی سابقهای طولانی دارد و هر منطقه از ایران قصههای شفاهی و عامیانه زیبایی برای شنیدن دارد. در ادامه نگاهی داریم به تعاریف قصههای عامیانه و شفاهی و قصههای عامیانه ایرانی.
قصه عامیانه چیست؟
اگر بخواهیم به طور مختصر و مفید بگوییم، قصههای عامیانه روایتهایی هستند از حوادث و رویدادها و ماجراهای واقعی یا خیالانگیز که از روزگاران قدیم به شکل شفاهی یا مکتوب به نسلهای بعدی منتقل شدهاند. با این حساب، این نوع از قصهها به دو بخش کلی شفاهی و مکتوب تقسیم میشوند. قصه «سمک عیار» و قصه «حسین کرد شبستری» از نمونههای مکتوب هستند. برخی از قصههای شفاهی هم به لطف بعضی از نویسندهها و پژوهشگران، چند دهه قبل روی کاغذ آورده شدهاند.
قصههای شفاهی با قصههای مکتوب چه تفاوتی دارند؟
از آنجا که در زمانهای قدیم تعداد افراد باسواد بسیار کم بود، قصههای مکتوب را قصه درباریان و پادشاهان میدانند، که از بطن جامعه دور است. در عوض قصههای شفاهی همانهایی هستند که مردم عادی برای همدیگر تعریف میکردند؛ افسانهها، متلها و تمثیلها از همین نوع هستند. برای جامعهشناسان، قصههای شفاهی اهمیتی بیشتری از نوع مکتوب دارد؛ اول به این خاطر که قصههای عامیانه مکتوب چون نوشته و ثبت میشدند، تحت تاثیر حکمرانان بودند در حالی که قصههای شفاهی بدون نفوذ هیچ شخص یا قدرتی، توسط افراد مختلف نقل میشدند و دهان به دهان بین مردم عادی میچرخیدند. از طرفی، این داستانها بسیاری از فرهنگهای اقوام، آداب و رسوم را در خود دارند و به همین دلیل مورد توجه جامعهشناسان هستند.
داستانهای عامیانه ایرانی
قصههای کهن ایران جزو قدیمیترین آثاری هستند که طرز فکر، فرهنگ، سنت، اندیشه و کردار مردم این سرزمین را نشان میدهند. و چون ایران سرزمینی پهناور با جغرافیایی متنوع است، هر قوم و منطقهای قصههای عامیانه خود را داشتند. این قصهها در منطقههای مختلف اسمهای متفاوتی هم داشتند؛ مِتیل (بویراحمدی)، آسوکه (سیستان)، پاچا (کرمانشاه)، اوسنه (خراسان)، آسونک (دماوند) و چیرُک (کردی). بخش عمده این قصهها تا همین چند دهه قبل روی کاغذ نیامده بودند و در قرن حاضر بود که بعضی از اهالی قلم و کارشناسان و ادیبان دست به کار شدند و هریک به شیوهای این آثار شفاهی را روی کاغذ آوردند. صادق هدایت جزو اولین افرادی بود که در این راه قدم برداشت. علی اکبر دهخدا هم با نگارش «امثال و حکم» سعی کرد متلها را جمعآوری کند. محمدعلی جمالزاده و امیرقلی امینی هم به طور جداگانه فرهنگ اصطلاحهای عامیانه را نوشتند. احمد شاملو هم اگرچه «کتاب کوچه»اش نیمه تمام ماند، اما قدم بزرگی در گردآوری و نگارش فرهنگ عامه برداشت.
هدف قصههای عامیانه – شفاهی- چیست؟
به نظر میرسد بیش و پیش از هر چیز، هدف و کارکرد اصلی این قصهها سرگرم کردن مردم بوده؛ با این حال بسیاری از آنها مضمونهایی انسانی و اخلاقی دارند که در تعلیم و تربیت نسل جوان میتوانستند کاربرد داشته باشند. جمال میرصادقی عقیده دارد که در کنار سرگرمی و تفریح، ترویج اصول انسانی و عدالت اجتماعی هم درونمایه و زیربنای فکری و اجتماعی قصههای عامیانه میداند.
انواع قصه از نظر قالب
کارشناسان و پژوهشگران ادبی برای قصهها دستهبندیهای متفاوتی براساس موضوع، نوع قصه، مضمون، شخصیتها و … در نظر میگیرند. یکی از این دستهبندیهای مهم، جدا کردن انواع قصهها از یکدیگر براساس قالب آنهاست. در اینجا به طور مختصر و بسیار کوتاه نگاهی به این قالبها میاندازیم:
– افسانه
در این نوع از قصه، درباره زندگی و سرگذشت غیرواقعی آدمها، حیوانها، پرندهها و موجودات خیالی مانند غول، اژدها و پری است. به طور معمول برای سرگرمی به کار میروند اما گاهی مسائل اخلاقی و تربیتی نیز در آنها باشد. مهمترین ویژگی افسانهها، وجه خیالپردازانه و اغراقآمیز بودنشان است. افسانهها خود به انواع تمثیلی، پهلوانی، عاشقانه و پریان تقسیم میشوند.
– اسطوره
قصه اسطورهای بیشتر در خصوص ماجرای آفرینش و خدایان و شکلگیری زندگی آدمیزاد است که به باورهای مذهبی و دینی مردم آن منطقه (در زمانهای قدیم) برمیگردد. در این نوع قصه، وقایع و عناصر طبیعی شخصیتی انسانی به خود میگیرند و داستانی برای آنها ساخته میشود؛ به طور مثال، در اساطیر ایرانی آناهیتا ایزد بانوی تمامی آبهای زمین و نگهدارنده آب است. قصه اسطورهای وجه اخلاقی کمتری نسبت به افسانهها دارد.
– حکایت و لطیفه
ماجرا و شرح حالی اخلاقی و بعضی وقتها طنزآمیز است که به نظم و یا نثر بیان میشود. حکایتها و لطیفهها سادهاند و معمولا حجم بسیار کوتاهی دارند. به خلاف افسانه و اسطوره، این نوع از قصه هدفی اخلاقی دارد و حاوی نکتههای پندآموز است.
– متل
احتمالا با متلها آشنا هستید و در بازیهای دوران کودکی دستکم چند تایی از آنها به گوشتان خورده است. متلها چند ویژگی مهم دارند که آنها را از سایر قصهها متمایز میکند؛ آهنگین (و گاهی قافیهدار) و کوتاهاند و بعضا معنی خاصی هم ندارند. «گنجشگک اشیمشی» و «دوید و دویدم» از جمله متلهای معروف هستند.
– تمثیل و قصه مثل
مثلها از سایر انواع قصهها کوتاهتر هستند و با اینکه خودشان داستانی تعریف نمیکنند، به قصه نزدیکاند. داستان مثل، معروف و شناختهشده هستند که یک جمله از آنها، کل داستان را به یاد میآورند و به مناسبت خاصی بیان میشوند. مثال معروفش همان «به روباه گفتند: شاهدت کو؟ گفت: دمم» است. به آنها تمثیل هم گفته میشود. این قصهها در کلام روزمره امروزی هم استفاده میشوند.
درونمایه قصههای شفاهی (عامیانه) فارسی
از مهمترین درونمایههای قصههای عامیانه میتوان به این موارد اشاره کرد:
مسائل اخلاقی و تربیتی
مسائل دینی
مسائل اجتماعی؛ آداب و رسوم و سنن اجتماعی
قصههای عامیانه چه ویژگیهایی دارند؟
درست است که قصههای شفاهی و عامیانه فارسی انواع مختلفی دارند و هریک دارای ویژگیهای خاص هستند، اما بعضی از ویژگیها در آنها مشترک است. برخی از این ویژگیها عبارتند از مطلقگرایی، کلیگرایی، زمان و مکان فرضی، همسانی بیان شخصیتها، شگفتآوری، خرق عادت و فشردگی حوادث.