در جهانی سرشار از اتفاقات عجیب و غریب زندگی میکنیم که اخبار بر سرمان آوار شده و تاثیری منفی بر روح و روانمان میگذارد. به همین خاطر سعی میکنیم از اخبار و واقعیت فاصله بگیریم و در دنیای جذاب، شیرین و دوستداشتنی قصههای فانتزی غرق شویم. اما بعضی از رمانهای رئالیستی به اندازهای جذاباند که وقتی خواندنشان را شروع میکنیم، نمیتوانیم کنارشان بگذاریم. در این مطلب با ۷ رمان رئالیستی سایت فیدیبو آشنا میشویم.
رئالیسم به چه معنی است؟
رئالیسم واکنشی است به ایدهآلیسم و رمانتیسم. نویسندگان این گونهی ادبی سعی میکنند اتفاقات و رویدادها را بدون اغراق و توصیفات رمانتیک آنچنان که هستند روایت کنند. اونوره دو بالزاک با نوشتن آثارش که به کمدی انسانی مشهور هستند به پیشتاز و الگوی نویسندگان رئالیست تبدیل شد. او سعی کرد جامعهای که در آن زندگی میکرد را با صفات، عادات و نقاط ضعف و قوتاش به تصویر بکشد. بالزاک معتقد بود همهی ترکیباتی که در ادبیات رمانتیک استفاده شده کهنه و منسوخ شده است. به همین دلیل نویسنده باید مورخ عادات و اخلاق مردم و جامعهاش باشد.
قواعد مهم رئالیسم
برای اینکه قصهای را رئال یا واقعگرا بدانیم باید قواعد زیر را رعایت کرده باشد:
تصویری نزدیک، قابل درک و پر از جزئیات از واقعیت ارائه دهد.
- شخصیتها واقعی باشند و در عین پیچیدگی، هدفی خاص را دنبال کنند.
شخصیتها نسبت به پیرنگ و وقایع اهمیت بیشتری داشته باشد.
انواع مکتب رئالیسم
رئالیسم اجتماعی: نویسندگان آثار رئالیسم اجتماعی به زندگی واقعی طبقهی کارگر دقت و توجه ویژهای دارند. بینوایان اثر ویکتور هوگو یکی از بهترین داستانهای رئالیسم اجتماعی در جهان است.
- ناتورالیسم یا طبیعتگرایی: داستانهای ناتورالیستی تحت تاثیر نظریات داروینی نوشته شدند. امیل زولا و جان اشتاینبک از مهمترین نویسندگان طبیعتگرا هستند.
رئالیسم روانشناختی: آثار ادبی این دسته به روان شخصیتهای عادی جامعه میپردازند. رمانهای ابله، شبهای روشن، جنگ و صلح از بهترین آثار رئالیستی روانشناختی هستند.
رئالیسم سوسیالیستی: نویسندگان این شاخه از رئالیسم مارکسیستها بودند که هدفشان آگاهی دادن به طبقات کارگر بود. غلامحسین ساعدی، علی اشرف درویشیان و احمد محمود از بهترین نویسندگان این سبک هستند.
معرفی ۷ رمان برتر رئالیستی
۱- ژرمینال
امیل زولا یکی از بزرگترین نویسندگان جهان در این اثر قصهی زندگی اتیل کارگری جوان را روایت میکند. ماجرا از معدن زغالسنگی در شمال فرانسه شروع میشود. اتین لانتیه یکی از پسرهای ژروز ماکار به جرم سیلی زدن به رئیساش اخراج میشود اما بعد از مدتی کوتاه در معدن وورو شروع به کار میکند. او که عصیانگر است و از شرایط محیط کارش ناراضی است با رهبران سوسیالیست ارتباط برقرار میکند و اعتصاب کارگران و مبارزه با صاحبان معدن را سازمان میدهد. معدنچیان بعد از دو ماهونیم مبارزه ناچار میشوند به سر کارشان برگردند. مبارزه با معدنچیان به مرحلهی بحرانی میرسد. آنها به سمت کارگران تیراندازی میکنند و چندین نفر کشته میشوند. اتین در صبحی بهاری به پاریس میرسد تا مقدمات مبارزهای تازه را فراهم کند.
۲- خوشههای خشم
جان استاینبک یکی از قلههای گونهی ادبی رئالیسم دربارهی «خوشههای خشم» گفت: «میخواستم حرامزادههای حریصی که مسئول رکود بزرگ بودند را شرمزده کنم.» این اثر رویددهایی از سقوط بازار سهام در اکتبر سال ۱۹۲۹ تا شروع جنگ جهانی دوم را روایت میکند. در این مدت خشکسالی و بادهای گرم بخشهای وسیعی از میانهی غربی ایالاتمتحده، به خصوص ایالت اوکلاهاما را در بر گرفت و به کاسهی گرد و غبار مشهور شد. خانوادهی جودز بعد از آنکه خشکسالی و بادهای گرم محصولاتشان را نابود کرد از مزرعهشان در اوکلاهاما بیرون رانده میشوند و به سمت کالیفرنیا حرکت میکنند، در مسیر آزار میبینند و پلیس تحقیرشان میکند. وقتی به کالیفرنیا میرسند اوضاع بدتر میشود. آنها باید در اردوگاههای محقر و کثیف زندگی کنند و حقوقی بخورونمیر بگیرند.
۳- قمارباز
این رمان کوتاه را فئودور داستایوفسکی در چهلوپنج سالگی و تنها در بیست و شش روز نوشته است. داستان دربارهی معلم جوانی است که به استخدام یک ژنرال سابق روس درآمده است. ژنرال اکنون ثروتی ندارد. داراییاش را از دست داده و منتظر فوت خالهی پیر خود و به دست آوردن میراث اوست. این معلم جوان دل در گرو دخترخواندهی ژنرال دارد و معتاد قمار است. برد و باخت او و بقیهی شخصیتها در بازی قمار و در بازی زندگی، داستان را جلو میبرد. ماجراهایی که در مسیر داستان برای این معلم پیش میآید و قمارهای سرنوشتسازش، وضعیت او را بالا و پایین میکند؛ اما او باز هم از قمار دست نمیکشد. ژنرال و اطرافیانش و پولپرستی بعضی از آنان از موضوعات دیگری است که در این رمان ذهن خواننده را به خود درگیر میکند. خود داستایوفسکی نیز به قمار علاقهی خاصی داشت و به آن معتاد بود. همین مسئله الهامبخش این کتاب شده است. نویسنده «قمارباز» را در سال ۱۸۶۶ طی مهلتی که برای پرداخت بدهیهای قمار داشت، در کمتر از یک ماه به پایان رساند.
۴- بینوایان
به گفته نویسنده، شخصیت اول این رمان خداست و انسان شخصیت دوم است. داستان رمان «بینوایان» در بخش اول با معرفی شخصیتی به نام فانتین آغاز میشود. فانتین در «دینی» قرار دارد، نام روستایی که ژان وال ژان پس از ۱۹ سال به آن باز میگردد. فردی که ۱۹ سال حبس را پشت سر گذاشته است، ۵ سال برای دزدیدن یک نان برای خواهر و خانوادهاش و ۱۴ سال به دلیل فرارهای متعدد از زندان.
ژان والژان برای اجارهی اتاق به یک مهمانخانه میرود ولی به دلیل داشتن نشانهی زردرنگ بر روی کارت شناساییاش، که نشانی از دورهی محکومیت در کار اجباری است، موفق به اجارهی اتاق نمیشود و در خیابان میخوابد. در این زمان با اسقف مایرل آشنا میشود و به او پناه میدهد.
قصه از اینجا شکل جدیتری به خود میگیرد و والژان ظروف نقرهی اسقف را میدزدد. وقتی توسط پلیس دستگیر می شود، با رفتار خیرخواهانه اسقف دینی مواجه میشود که دو شمعدانی نقره هم به او میدهد و میگوید که اینها را خودم به والژان دادهام و شمعدانیها را هم جا گذاشته بوده است. این همان جایی است که روند تغییر در تفکر و شخصیت ژانوالژان آغاز میشود.
در نیمههای داستان شاهد معرفی شخصیتهای دیگر، تناردیه و کوزت، میشویم، شخصیتهای معروفی که در کنار ژان والژان، هستهی اصلی داستان «بینوایان» را تشکیل میدهند.
در بخش دوم، تمرکز بیشتری بر معرفی کوزت صورت میگیرد و به صورت جدی وارد داستان میشود. این اتفاق همزمان با ورود ژان والژان به مهمانخانه خانوادهی تناردیههاست. زمانی که ژان والژان متوجه رفتار بسیار بد خانوادهی تناردیه با کوزت میشود، اقدام به قبول سرپرستی کوزت میکند و به همراه این دخترک مظلوم از مهمانخانه تناردیهها میروند.
در فصل سوم، محوریت داستان بر معرفی و آشنایی با فعالیتهای فردی به نام ماریوس هستیم. فردی که پدرش در جنگ واترلو شرکت داشته و توسط گروهبان تناردیه نجات داده میشود. از همان زمان پدر ماریوس به او توصیه میکند تا فردی به نام گروهبان تناردیه را پیدا کند. هر چند که تناردیه به فکر دزدی از اجساد جنگ واترلو بود و کاملا بر حسب اتفاق جان پدر ماریوس را نجات میدهد.
بخش چهارم و بخش پنجم این شاهکار ادبی به ترتیب «ترانه کوچک پلومه و حماسه کوچک سن دنی» و «ژان والژان» هستند. در فصل آخر کتاب که حول محور ژان والژان میگردد، ماریوس و کوزت ازدواج میکنند و شاهد حضور تناردیهها هستیم. در آخرین صفحات کتاب، ژان والژان به کوزت داستان زندگی مادرش می گوید و با آرامش در گورستان پرلاشز به خاک سپرده میشود.
۵- جنگ و صلح
این رمان یکی از بزرگترین آثار ادبیات روسی و از مهمترین رمانهای جهان است که در آن زندگی بیش از ۵۸۰ شخصیت به دقت روایت شده است. ماجرا از یک مهمانی رقص و آواز شروع میشود اما در انتهایش زمزمههای جنگ میرسد و ترس و هراس و رنج شروع میشود. همهجا صحبت از ناپلئون است. روسها عاشقاش هستند اما باید با او بجنگند. سه شخصیت مهم رمان پییر بزوخوف، شاهزاده آندرِی بالکونسکی و ناتاشا روستوف اند. اولی فرزند نامشروع یک کنت و در تلاش و تقلا برای رسیدن به ارث و میراث است. دومی شاهزادهای است که برای جنگ علیه ناپلئون خانوادهاش را ترک میکند و سومی دختری زیبا و جوان است که شخصیتهای اول و دوم هر دو شیفتهاش هستند. وجه مشترک این شخصیتها تجربههای سختی است که از سر میگذرانند و در نهایت به فردی متفاوت تبدیل میشوند.
۶- مدار صفردرجه
این رمان داستان زندگی مردمی است که در جریان سالهای نزدیک به انقلاب ۵۷ و پیش از آن، در شهر اهواز زندگی میکردند. بابو، پسر دوم نوروز و نانآور خانواده یک روز طعمهی کوسهها میشود. خود نوروز هم سالها پیش در اتفاقات سال ۳۲ در تظاهرات خیابانی کشته میشود. پس از کشتهشدن بابو، باران که نوجوان است سرپرستی خانواده را برعهده میگیرد. باران برای کار به آرایشگاه یارولی میرود. در این آرایشگاه که در مرکز شهر قرار دارد با اشخاص مختلفی از تیپ و اندیشههای متفاوت آشنا میشود. بیخواست و ارادهی باران، اجتماع او را به سمت سیاست و فعالیتهای سیاسی سوق میدهد. تا آنجا که با عنوان مبارز سیاسی به زندان میافتد. پسر بزرگ خانواده، برزو، ناخلف و همیشه مزاحم مادر و خواهر و برادر است. خاور، مادر خانواده، باید زندگانی فرزندان را تامین کند. آنها دغدغهی معاش دارند و در تامین مایحتاج زندگی درماندهاند. بیبیسلطنت، مادر نوروز، پیرزنی است آشفته و تجسم گذشته. بلقیس دختر خانواده است که با نوذر اسفندیاری ازدواج میکند. باران هم پسر کوچک خانواده است. همه در یک خانه زندگی میکنند. بلقیس و نوذر در حسرت بچه میسوزند تا اینکه بلقیس باردار میشود.
۷- فصل نان
این مجموعه داستان اثر نوشتهی علیاشرف درویشیان است که خود را به بازگو کردن حقایق اجتماع و معضلاتی همچون فقر و توزیع ناعادلانهی ثروت متعهد میدانست. او در زندگی خود طعم فقر را چشیده بود. بعدتر در سالهایی که بهعنوان معلم در روستاهای محروم ایران تدریس میکرد، شاهد زندگی فقیرانهی مردمی بود که تا پای جان برای امرار معاش میجنگیدند؛ اما تن به خفت و تکدیگری نمیدادند.
کتاب فصل نان شش داستان دارد که عنوان آنها از این قرار است: «خر نفتی»، «دکان بابام»، «آبگوشت آلوچه»، «یک روز»، «عشق و کاهگل» و «بابای معصومه». همهی این داستانها زبانی صمیمی دارند و غم نان و فقر وجه اشتراک آنهاست. در این کتاب تجربههای پسر نوجوانی را میخوانید که از وضعیت خود و خانوادهی درگیر فقرش میگوید.
آنچه در این مقاله خواندید تنها هفت رمان از بهترین رمانهای رئالیستی هستند که برای شروع میتوانید سراغشان بروید تا بیشتر و بهتر با این گونه ادبی آشنا شوید.
5 Responses
عالی بود 🌼
فقط کاش در مورد اسپویل هشدار میدادید.
ممنون که کتاب خوب معرفی می کنید من از کتابهای که شما توصیف می کنید مطالعه می کنم
نویسنده کتاب مدار صفر درجه رو معرفی نفرمودید؟؟؟
احمد محمود
بینوایان و هوگو در مکتب رمانتیسم قرار میگیره. در ضمن آثار مهمی نام نبردید بزرگترین رمان های ر رئالیسم مثل کارامازوف و جنایت و مکافات داستایوفسکی همینطور آرزوهای بزرگ و داستان دو شهر دیکنز هستند در کنار باباگوریو بالزاک