وقتی مرز میان قالبهای نوشتار کمرنگ میشود، وقتی نوشتهای میخوانی که نه قطعه ادبی است، نه مقاله و نه داستان و جایی میان فرمهایی که میشناسی شناور است، شاید در قایق جُستار نشستهای.
جستار از فرمهای محبوب نوشتار امروز است و در مقایسه با قالبهای شناختهشدهای که دیگر مویی سپید کردهاند، یک قالب نوظهور محسوب میشود و هنوز تعریفی که از جستار میکنیم کوتاهتر از قامت جستار است.
اما جستار معطل تعریف ما از خودش نمیماند و در دشت بیکران نوشتار میتازد و هر لحظه چشمانداز تازهای خلق میکند. این نوشته نیز ادعا ندارد که معمای تعریف جستار را حل کرده، بلکه تنها به تماشای جستار نشسته و گوشهای از آنچه دیده را شرح میدهد.
جستار و جسارت نویسندگی
نوشتن شبیه سفر کردن است و نویسنده مسافر جاده پرپیچوخم اندیشه و خیال. گاهی او پیش از آنکه قلمش را بردارد، میداند پایان سفر کجاست و با نقشهای حسابشده تمام مسیر را بیواهمه طی میکند. اما سفرهایی هم هستند که مسافرش بیپروا راهی را آغاز میکند که مقصدش ناپیداست.
جستارنویسی شبیه همین سفرهای بیمهاباست. جستارنویس این جسارت را دارد که در هوای مهآلود ذهنش، پا در رکاب قلم بگذارد و به قول راسل سندرز، بیآنکه بداند در پی چه شکاری است و دنبال چه نشانهای میگردد، راهش را در دل جنگل پیدا کند.
البته معنی این حرف آن نیست که جستارنویس کورکورانه رهسپار ناکجاآباد میشود. برعکس، او مجهز به مهارت تجزیه و تحلیل قضایا و تفکر انتقادی است و به زیروبم موضوعی که دربارهاش مینویسد اشراف دارد و اگر لازم بداند، روایت و مثال یا طنز و کنایه را توشه راهش میکند.
[quote] به رهایی کودکی که بیپروا با آتش بازی میکند، جستار به قلمروهای تعیینشده تن نمیدهد.
تئودور آدورنو[/quote]
مُهر رهایی از قیدوبندهای سفتوسخت نوشتن بر پیشانی جستار خورده و اجازه نمیدهد که بگوییم جستار این است و جز این نیست. به نظر میرسد حتی خود جستارنویسان هم به یک توافق کامل برای تعریف جستار نرسیدهاند. اما درهرحال، با در نظر گرفتن فصل مشترک تمام تعریفهایی که ارائه شده، میتوانیم بگوییم: جستار متنی غیرداستانی است که دیدگاه شخصی نویسنده درباره یک موضوع را با خواننده در میان میگذارد.
موضوع جستار هر چیزی میتواند باشد، از پیچیدهترین مسائل علمی تا پیشپاافتادهترین مسائل زندگی، اما تمام جوانب موضوع از صافی ذهن نویسنده میگذرد. درواقع، جستار از پنجره نگاه یک شخص، یعنی نویسنده، به موضوع مینگرد و تفکر و تحلیل و تفسیر از قاب این پنجره صورت میگیرد.
جستارنویس اصرار ندارد که خواننده بر تمام نظراتش مُهر تایید بزند. او شهامت شنا کردن خلاف جریان رودخانه را دارد و از اینکه نظرش مخالف نظر اکثریت باشد باکی ندارد. از طرف دیگر، چون با خودش و خواننده صادق است، از اعتراف به کاستیها و فاش کردن ندانستههایش هم ابایی ندارد.
فیلیپ لوپات «حق به جانب بودن» را دشمن جستار میداند. نویسنده جستار نمیخواهد دیدگاهش را به خواننده تحمیل کند و دنبال نتیجهگیری نهایی و مطلق نیست، بلکه تنها برداشت شخصی خودش را از یک موضوع با لحنی صمیمی و بیتکلف بیان میکند.
تفاوت مقاله با جستار
همیشه کاربرد نادرست واژهها و یکدست نبودن معادلهایی که برای لغات غیرفارسی به کار میرود دردسرساز است و این آفت دامنگیر جستار و مقاله نیز شده و این دو گاهی بهاشتباه بهجای همدیگر به کار میروند. برای واژه article معادل «مقاله» در زبان فارسی جاافتاده، اما برای واژه essay گاهی «مقاله» و گاهی «جستار» به کار میرود و همین موضوع ممکن است این تصور غلط را ایجاد کند که جستار همان مقاله است و این آغاز بدفهمی و سردرگمی در تعریف جستار است. پس بهتر است برای روشنتر شدن مرز میان مقاله و جستار، برخی از تفاوتهای این دو را با هم مرور کنیم.
مقاله (article) و بویژه مقاله آکادمیک صرفاً با منطق و قطعیتها سر و کار دارد و سعی میکند با روشی علمی به نتیجه نهایی برسد. در مقاله، نویسنده حضور ندارد و آنچه اهمیت دارد یافتههای اوست، همچنانکه در زبان نگارش مقالهها نیز غایب بودن نویسنده کاملاً مشهود است و بسیاری از جملات به صورت مجهول بیان میشوند و معمولاً ضمیر «من» در این نوشتهها به چشم نمیخورد.
اغلب مقالهها زبان یکسانی دارند و زبان در آنها تنها ابزاری برای بیان نظریهها و یافتههاست، اما جستار این گونه نیست. زبان در جستار هویت و شخصیت دارد و تنها یک ابزار نیست. جستارنویس با کمک گرفتن از زبان میتواند امکانات تازه بیان را کشف کند و شیوههای جدیدی برای بیان اندیشه و احساسش خلق کند.
از سوی دیگر، زبان مقاله جدی و علمی است، اما جستار گاهی به زبان گفتاری نزدیک میشود و با لحنی خودمانی، خواننده را به یک گفتوگوی دوستانه مهمان میکند و درباره بینش نویسنده نسبت به موضوع صحبت میکند.
مطالبی که گفته شد به این معنی نیست که جستار نمیتواند به موضوعات علمی بپردازد، اما در جستار از لحن خشک و رسمی مقالههای علمی خبری نیست و برداشت شخصی نویسنده بر متن سایه میاندازد.
ریشههای جستار
هرچند واژه جستار و جستارنویسی در سالهای اخیر در کشور ما بیشتر باب شده، اما قدمت نوشتههایی که در این قالب به نگارش درآمدهاند به سالهای دور برمیگردد. میشل دو مونتِنْی Michel de Montaigne، فیلسوف فرانسوی، در قرن شانزدهم کتابی با نام Essais منتشر کرد که در ایران با عنوان «تتبعات» ترجمه شد. در کتاب او از کلیشههای رایج متون فلسفی خبری نبود و در آن نگاه شخصی مونتنی به موضوعات موج میزد. پس از مونتنی، نویسندگان دیگر نیز برای نوشتههایی که از این فرم ادبی الگو میگرفتند، واژه essay را به کار بردند که در فارسی آن را به «جستار» میشناسیم.
در ادبیات کهن و معاصر کشورمان نیز نمونههایی از جستارنویسی را میتوان یافت، هرچند ممکن است این نوشتهها را لزوماً با نام «جستار» نشناسیم. به عنوان مثال، در مقالههای نظامی عروضی و مقالات مولانا (فیه ما فیه) و بعد از آن در برخی نوشتههای ملکالشعرای بهار، محمدعلی فروغی و محمدعلی جمالزاده ردپاهایی از جستار را میتوان دید. در دورههای اخیر نیز نویسندگانی چون شاهرخ مسکوب، محمد قائد، داریوش آشوری و بابک احمدی در وادی جستارنویسی قلم زدهاند.
تب جستار شخصی
آلدوس هاکسلی نویسندهای را که بیشتر در خود و زندگی خود باریکاندیشی میکند و به دنیا از سوراخ کلید حکایت و وصف مینگرد، جستارنویس شخصی مینامد و نویسندهای را که یکراست از خود نمیگوید و به درونمایههای ادبی یا علمی یا سیاسی میپردازد، جستارنویس عینی میداند.
نویسنده در جستار شخصی بیش از هر چیز با خود واقعیاش مواجه میشود. او خودش را زیر ذرهبین میبرد، مسیر افکارش را دنبال میکند و تلاش میکند بفهمد چگونه فکر میکند. این روزها، گرایش بیشتری به نوشتن این گونه جستار، یعنی جستار شخصی، به وجود آمده، اما این گرایش بیمقدمه نیست.
از قرن نوزدهم به بعد، فردیت انسانها در دنیای نویسندگی اهمیت بیشتری پیدا کرد و نوشتن از «من» بیش از پیش جای خودش را در دنیای ادبیات باز کرد و این روند همچنان ادامه دارد. همچنین، ظهور وبلاگهای شخصی و پلتفرمهای اجتماعی بستری فراهم کرد تا مردم بیشتر به نوشتن دیدگاههای شخصیشان ترغیب شوند، اما چرا افراد برای «از خود نوشتن» سراغ جستار میروند؟
پاسخ این سوال را میتوان در امکاناتی که جستار در اختیار نویسنده قرار میدهد جستوجو کرد. فرم جستار به گونهای است که آزادی زیادی به نویسنده میدهد، آزادی ساختار و محتوا. هم ساختار سیالی دارد و هم میتواند درباره هر موضوعی صحبت کند و آن موضوع را نیز آن طور که میخواهد پر و بال دهد.
وِندِل هریس، منتقد و نظریهپرداز ادبی، میگوید جستار شخصی، درست مثل ترانه، نگرشها، احساسات یا باورهای فردی را بیان میکند و نویسنده جستار یکی از بیشمار چشماندازِ ممکن را پیش روی خواننده میگذارد و خیلی ساده میگوید: «من اینجا ایستادهام. فکرهایی که صادقانه برایت از آنها گفتم، من را به اینجا رساندهاند.»
البته دلایل اقبال به جستار شخصی به همین موارد محدود نمیشود و ریشهیابی این موضوع نیازمند تاملات جامعهشناسی و روانشناسی است، اما آنچه عیان است موج علاقه به جستارنویسی و جستارخوانی است و باید دید این قالب نوشتار، پس از تلاطم امواج، در کدام ساحل آرام میگیرد.
معرفی ۳ کتاب از دستهبندی جستار
-
فقط روزهایی که مینویسم
کتاب «فقط روزهایی که مینویسم» ترجمه پنج مقاله برگزیده از چهار اثر «آرتور کریستال» است که در سال ۲۰۱۰ به عنوان بهترین جستارنویس آمریکایی انتخاب شد. این مقالات با عناوین Agitations: Essays on Life and Literature، Except When I Write، The Half-Life of an American Essayist و This Thing We Call Literature منتشر شدهاند. موضوع این پنج جستار روایی نوشتن و خواندن است. در این مقالات با دغدغهها و چالشهای نویسندگان برای نوشتن آشنا میشویم.
[button color=”blue” link=”https://fidibo.com/book/91465-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D9%82%D8%B7-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85″ size=”big” align=”center” target=”_blank” radius=”9″ rel=”nofollow”] فقط روزهایی که مینویسم [/button]
-
نقشههایی برای گم شدن
«ربکا سولنیت»، فعال اجتماعی، در کتاب «نقشههایی برای گم شدن» جستارهایی درباره لحظهها و ماجراهای معنادار زندگی پیش روی خوانندگان قرار میدهد. این کتاب به موضوعات مختلفی میپردازد و دستمایه اصلی آن گم شدن و گم بودن در جهانِ بیانتهاست. همانطور که از نام این کتاب برمیآید سولنیت در این جستار عدم قطعیت را به عنوان وضعیتی برای گم شدن و گشت و گذار بیانتها در جهان یافته است.
[button color=”blue” link=”https://fidibo.com/book/120998-%D9%86%D9%82%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%86″ size=”big” align=”center” target=”_blank” radius=”9″ rel=”nofollow”]نقشههایی برای گم شدن [/button]
-
درد که کسی را نمیکشد
«جاناتان فرنزن»، نویسنده آمریکایی، در این جستار به انسان معاصر و جهان او پرداخته است. نوشتههای این کتاب پیش از این در مجلات نیویورکر و هارپر به چاپ رسیده است. فرنزن در جستارهایش روایتی شفاف و با صراحت درباره چالشهای درونیاش دارد و انسان مدرن را آنطور که هست به تصویر میکشد. او در این کتاب حتی سراغ خودکشی رفته و زوایای ذهنیاش را درباره خودکشی کاویده است.
[button color=”blue” link=”https://fidibo.com/book/97644-%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D8%AF” size=”big” align=”center” target=”_blank” radius=”9″ rel=”nofollow”]درد که کسی را نمیکشد[/button]
منابع:
رها و ناهشیار مینویسم، اَدِر لارا، ترجمه الهام شوشتریزاده، نشر اطراف
از نوشتن، فرشته مولوی، نشر آگاه